یافتن پست: #کاش

d.m
d.m
عجیب احساس سنگینی روی شانه هایم میکنم...
یادت هست...گفتی شانه هایت را به من بسپار.
از وقتی رفتی عادت به سنگینی شانه هایم ندارم
کاش بودی...باز به خودت میسپردمشان...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 22:12
+4
aB'Bas S
aB'Bas S
سبب منم که میشکنم اما حرفی نمیزنم
اگه هیچکس برام نموند واسه اینه که سبب منم
کاش بدونی ماتم دنیام بی تو فقط گریه میخوام
کی میدونه این حسرتا چه کرده با روزو شبام
تو زندگیم یه دنیایی یه کابوسم تو رویایی
یه پاییزم تو بهاری من یه مرداب تو دریایی
از این گریه چه میدونی نه دردمی نه درمونی
به چه امید میخوای باشی که پیش دردام بمونی
تو زندگیم یه دنیایی یه کابوسم تو رویایی
یه پاییزم تو بهاری من یه مرداب تو دریایی
سبب منم که میشکنم اما حرفی نمیزنم
اگه هیچکس برام نموند واسه اینه که سبب منم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 15:28
+3
zahra
zahra
کاش میشد واسم خواستگار می اومد! بعد من میگفتم : شمااومدین منو بگیرین؟ اونام می گفتن : بلــــــــــــه! بعد منم میدویدم و داد میزدم: اگه میتونین منوبگیرین ... اگه میتونین منوبگیرین! خلاصه همینجوری تا شب بازی می كردیم ! :d
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 12:48 توسط Mobile
+7
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
در حضور خارها هم ميشود يک ياس بود، در هياهوي مترسکها پر از احساس بود
ميشود حتي براي ديدن پروانه ها، شيشه هاي مات يک متروکه را الماس بود
دست در دست پرنده، بال در بال، نسيم ساقه هاي هرز اين بيشه را داس بود
کاش ميشد حرفي از "کاش ميشد" هم نبود، هر چه بود احساس بود و عشق و ياس بود
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 00:49
+8
ramin
ramin
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت/ گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی/ سوخت پروانه ولی /خوب جوابش را داد گفت/ طولی نكشد نیز تو خاموش شوی
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 00:41
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
زیباترین شعر کوتاه از نظر شما چیه؟!
7 دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 23:53
+8
reza
reza
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻫﻤﻪ ﺑﻐﻀﺎﺕ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺧﻮﻧﺪﻩ ﺑﺸﻪ ﮐﻪ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﮔﻔﺘﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﯼ
ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮔﻨﮓ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ﻭ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺜﻠﻪ:ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺪﻩ؟؟؟!
ﺍﻭﻧﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻐﻀﺘﻮ ﺑﺎ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﮑﻮﺗﺖ ﺳﺮ ﻣﯿﮑﺸﯽ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﮕﯽ:
ﻧﻪ ﻫﯿﭽﯽ...!*
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 23:29
+2
مهسا
مهسا
گذشته ی من گـــــذشت ... حتی می توانم بگـــویم درگذشت... و من برایش ماهها و روزها سوگــــواری و سکــــوت کردم... خاطــــراتم را زیر و رو کردم و ای کاشهای فراوان گفتم ... ولی تو این کار رو نکن..
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 23:20
+10
reza
reza
برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است
تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق میزند
در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم
ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم
آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم
و به شوق تو اشک می شدم
و بر صورت مه آلودت می لغزیدم
ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم
تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت
را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باشد
که مرهمی شود برای دلتنگی هایم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 22:37
+2
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
لبخند كه مي زنم پيدايم مي كني

باران مي بارد، تو از كنارم مي گذري

فرياد نمي كشم كه بازگردي

مي دانم امشب اين آسمان تاب ماه را ندارد

لبخند مي زنم،

فراموش مي كنم..
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 22:34
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ