یافتن پست: #کلاغ

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کلاغ جان!
قصه من به سر رسید...
سوار شو!
تو را هم تا خانه ات می رسانم...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/20 - 17:30
+5
saman
saman

شب اما برای من است،
وقتی فکر می‌کنم این وقتِ شب
مگر چند نفر بیدارند؟
و از میان آنانکه بیدارند،
مگر چند نفر به تو فکر می‌کنند؟
و از میان آنانکه که بیدارند و به تو فکر می‌کنند،
مگر چند نفر می‌توانند،
صبح فردا شماره‌ات را بگیرند،
و این شعر را برایت بخوانند؟


[لیلا کردبچه/ کلاغمرگی]




دیدگاه  •   •   •  1392/05/20 - 13:40
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آدما مترسک سر جالیز نیستن؛
که وقتی واسه کلاغای دلت تکراری شدن عوضشون کنی؛
پس یه کم در مورد آدما منصف باش؛
تا مترسک یکی دیگه نشی …!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 14:14
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سایه ای سفید و سرد
همچونک ابری و برگی لرزان
چون یدک کش همرهم
بر طرح تن پوش من
چسب ...چسبان بر تنم
چون پیرهنم
...
وشعر های پرکلاغی ام
که جور سادگی ام را به دوش میکشد.
دست نوشته های یاسی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 17:51
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

شاعر سکوت کرد به آخر رسیده بود

از قله های عشق به بستر رسیده بود

 از خود گریخت رفت به هر ﮐس که سر کشید

 تنها به یک نبودن دیگر رسیده بود 

برگشت خاطرات خودش را مرور کرد

 دوران تلخ شاعریش سر رسیده بود

 هی سعی کرده بود شروعی دوباره رااز هر چه بد که بود به بدتر رسیده بود

 جرأت نداشت باز کند پوچ محض را

 تنها دویده بود و به یک در رسیده بود 

تعبیر عکس داد سرانجام مرد را

 خواب کلاغ که به کبوتر رسیده بود

 از دشمنان صراحت شمشیر زهر دار 

از دوستان صداقت خنجر رسیده بود

 از زن که علت همه ی هیچ مرد بود

 تنها عذاب و رنج مکرر رسیده بود

 شاعر هنوز آنور دنیا ادامه داشت

 هر چند زن به مصرع آخر رسیده بود

دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:45
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تمــــام آنچــــه کـــه از زنــــدگی مــــی خـــواهـــم یکــــ غـــروب پـــاییـــزی ســــت . . .

بــــا پنجـــره ای رو بــــه درختهـــا و کلاغهــــا و هــــوای ملــــس و مـــرمـــوز آبان

بــــا یکــــ فنجـــان چــــای تـــازه دم

بــــا موسیقــــی دلـــــخواه و

خیالــــی کـــه از بـــابت تــــو سخــــت سخــــت آســــوده اســــت...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 16:58
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

کسی یادش نبود اینجا یه گندمزار کوچیکه مسیر خوشه های زرد تو مشت باد تاریکه
***
کلاغ از مزرعه دل کند مترسک از وسط تا شد کسی چیزی نگفت اما خبر مشهور صحرا شد

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 15:40
+5
korosh
korosh
اگر طاووس برای ناز کردن و روباه برای فریب دادن وتمساح برای اشک ریختن وکلاغ برای قارقار کردن داشته باشی دیگر نیازی به زن گرفتن نداری
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 14:15
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
گر طاووس برای ناز کردن و روباه برای فریب دادن وتمساح برای اشک ریختن وکلاغ برای قارقار کردن داشته باشی دیگر نیازی به زن گرفتن نداری
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 02:38
+3
be to che???!!
be to che???!!


 


پاندا : تنبل و تکون نخورتعجب




طاووس : به خودشون مينازن و بسيار بد صدا هستند




گربه : لوس و وحشي




سگ : باوفا و پاچه گير(البته قسمت اول زياد صادق نيست)




گاو : گنده و بد تيپ




گوسفند : احمق و زبون نفهم




خر : اين حيوان تمام خصوصياتش با پسر ها يکيست  




گرگ : آدم خوار 




روباه : مکار و حيله گر 




جغد : شبها براي شکار دخترا بيدار مي مونن




اسب : نجيب و سر به زير (البته اين نسل منقرض شده )




قورباغه : براي پيدا کردن جفت در سمفوني شماره دادن با هم رقابت مي کنند




خرس : براي ترساندن افراد معمولا عربده کشي مي کنند




کلاغ : ميرينن تو هر چيز و هر کار




لاک پشت : همه کاري رو يک سال طول ميدن


 


ميمون : مرتب از اين شاخه به آن شاخه مي پرند (البته در زمينه ي gf)


 


موش : کثيف و چندش آورسبز


 


انسان : آن ها هيچ شباهتي با انسان ندارند و تنها در خيالات خويش به انسان بودن فکر مي کنند.




 آقاپسراي محترم اگه خيلي سرخ شديد يه دوش آب سرد را پيشنهاد مي کنم

8 دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 02:38
+2
صفحات: 4 5 6 7 8 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ