یافتن پست: #گاهی

مهسا
مهسا
گاهی دلم میخواهد, وقتی بغض میکنم, خدا از آسمان به زمین بیاد, اشک هایم را پاک کند, دستم را بگیرد و بگوید: اینجا آدما اذیتت میکنن؟!!! بــیـــا بــــــریــــــــم.....
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 23:38
+6
ronak
ronak
گاهی شاید لازم باشه از یاد ببریم یاد آنهایی را كه با نبودنشان بودنمان را به بازی گرفتند.....!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 22:41
+6
aB'Bas S
aB'Bas S
هر شعر گریز از یک گناه بود هر فریاد گریز از یک درد و هر عشق گریز از یک تنهایی عمیق افسوس که تو هیچ گریزگاهی نداشتی...!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 22:28
+6
zahra
zahra
گاهی باید یک نفر دست به صورتت بزند و نقاب خنده ات را بیندازد .... آن وقت در آغوشت بگیرد ، یک دل سیر گریه کنی ... گریه ات که تمام شد ، در گوشت زمزمه کند : دیوونه من باهاتم ، دیگه هیچوقت گریه نکن ...!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 21:51
+9
ali
ali
دلم یک جای دنج میخواهد آرام و بی تنش جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی! ... تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد !... مثلا آغوش تو!.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 01:33
+5
عسل ایرانی
عسل ایرانی
دلم میگیرد از آدمهایی که در پس نگاه سردشان با لبخندی گرم فریبت میدهند دلم میگیرد از خورشیدی که گرم نمیکند و نوری که تاریکی میدهد از کلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت میدهند دلم میگیرد از سردی چندش آور دستی که دستت را میفشارد و نگاهی که به نگاه توست و هیچ وقت تو ر ا نمی بیند از دوستی که برایت دو بال برای پریدن هدیه می آورد و پرواز را با منفور ترین کلمات معنی میکند گاهی حتی دلم از خودم هم میگیرد ( شریعتی)...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/4 - 21:09
+9
ali rad
ali rad
گاهی باران هم دغدغه اش باغچه نیست گاهی از غصه تنها شدنش می بارد
دیدگاه  •   •   •  1390/11/4 - 21:04
+2
aB'Bas S
aB'Bas S
در من فیلی هست که گاهی دلش هوای هندستون را می کند
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 23:07
+3
ronak
ronak
از یک عاشق شکست خورده پرسیدم: بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق گفتم بزرگترین درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن گفتم بزرگترین غصه؟ گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن گفتم بزرگترین ماتم؟ گفت در عزای معشوق نشستن گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد گفتم زیبا ترین لحظه؟ گفت در کنار معشوق بودن گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن پرسیدم بزرگترین ارزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت: ( مرگ)
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 23:04
+4
ali
ali
هرچه میروم ، نمیرسم ! گاهی با خود فکر میکنم نکند من باشم ، کلاغ آخر قصه ها !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 21:09
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ