یافتن پست: #گریه

ronak
ronak
هزاران دهقان برای آمدن باران گریه کردند ، اما خدا فکر کودکی بود که کفشهایش

سوراخ بود . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 14:18
+4
ronak
ronak
غضنفر تا ده سال برای مادرش عزاداری می کرد . بهش میگن : آخه چقدر گریه می کنی ده سال گذشته . میگه : آخه هر وقت یادم میفته که موقع خاکسپاریش چه دست و پایی میزد جیگرم آتیش می گیره
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 12:30
+1
حمید
حمید
آدمک آخر دنیاست بخند/آدمک مرگ همین جاست بخند/دستخطی که تو را عاشق کرد/بازی کودکی ماست بخند/آدمک خر نشوی گریه کنی/کل دنیا سراب است بخند/آن خدایی که بزرگش خواندی/
به خدا مثل تو تنهاست بخند {-23-}{-37-}{-21-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 01:04
hadith
hadith
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/30 - 00:23
+7
ॐ SərViiiN ॐ
ॐ SərViiiN ॐ
اولین باری که یکی بهم گفت دوستت دارم گریه ام گرفت
الان کسی بهم میگه دوستت دارم خندم می گیره!
{-38-}{-38-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 14:59
+1
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
دیشب یه پشه نیشم زد. پاشدم دنبالش کردم . بالاخره گوشه اطاق خفتش کردم !
اومدم بکشمش ! یهوگفت : بابا !!
راست میگفت : من باباش بودم !
آخه خون من تو رگهاش بود !
تا صبح تو بغل هم گریه کردیم !
( برگی از رمان سیروس خله ! )
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 02:24
+2
حمید
حمید
در SMS
نمی دانم که دانستی دلیل گریه هایم را
نمی دانم که حس کردی سکوتم را
ولی دانم که می دانی من عاشق بودم و هستم
وجود ساده ات بوده که من اینگونه دل بستم
عزیزم همیشه عشق من هستی و خواهی بود
دیدگاه  •   •   •  1390/11/28 - 14:42
+3
vahid lahiji
vahid lahiji
When you were born, you were crying
And everyone around you was smiling
Live your life so at the end
You’re the one who is smiling and everyone
Around you is crying

وقتی که به دنیا آمدی، تو گریه می کردی
و اطرافیانت لبخند به لب داشتند
آنگونه باش که در پایان زندگی
تو تنها کسی باشی که لبخند بر لب داری
و اطرافیانت گریه می کنند
دیدگاه  •   •   •  1390/11/28 - 11:11
+3
حمید
حمید
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید. - روی

تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور

دانش بجست در مجلس ختم من گاز اشک‌آور پخش کنید تا همه به گریه

بیفتند.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/28 - 01:55
+6
حمید
حمید
یادته یه روز بهم گفتی : هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که

نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده ... گفتم : اگه بارون نبود چی

؟ گفتی : اگه چشمای قشنگ تو بباره آسمونم گریش می گیره ... گفتم :

یه خواهش دارم . وقتی آسمون چشمام خواست بباره تنهام نزار .

گفتی : به چشم ... حالا امروز من دارم گریه می کنم اما آسمون نمی

باره ... تو هم اون دور دورا ایستادی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/28 - 01:48
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ