M 0 R i c A R L0
دیشب یه پشه نیشم زد. پاشدم دنبالش کردم . بالاخره گوشه اطاق خفتش کردم !
اومدم بکشمش ! یهوگفت : بابا !!
راست میگفت : من باباش بودم !
آخه خون من تو رگهاش بود !
تا صبح تو بغل هم گریه کردیم !
( برگی از رمان سیروس خله ! )
vahid lahiji
When you were born, you were crying
And everyone around you was smiling
Live your life so at the end
You’re the one who is smiling and everyone
Around you is crying
وقتی که به دنیا آمدی، تو گریه می کردی
و اطرافیانت لبخند به لب داشتند
آنگونه باش که در پایان زندگی
تو تنها کسی باشی که لبخند بر لب داری
و اطرافیانت گریه می کنند
حمید
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید. - روی
تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور
دانش بجست در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه
بیفتند.
حمید
یادته یه روز بهم گفتی : هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که
نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده ... گفتم : اگه بارون نبود چی
؟ گفتی : اگه چشمای قشنگ تو بباره آسمونم گریش می گیره ... گفتم :
یه خواهش دارم . وقتی آسمون چشمام خواست بباره تنهام نزار .
گفتی : به چشم ... حالا امروز من دارم گریه می کنم اما آسمون نمی
باره ... تو هم اون دور دورا ایستادی