یافتن پست: #گریه

mehdy
mehdy
برای عشق گریه کن اما کسی را به خاطر عشق به گریه نینداز
با عشق بازی کن اما هرگز کسی را با عشق بازی نده
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 17:05
+5
امید
امید
خدایا ، به من رفیقی بده که با من گریه کند ، دوستی که با من بخندد را خودم پیدا خواهم کرد . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 15:08
+4
mehdy
mehdy
هوا گرفته بود،باران میبارید،کودکی گفت خدایا گریه نکن درست میشه…
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 13:07
+3
نیوشا
نیوشا
آموزش خر کردن زن و شوهر در مواقع مختلف:



برای خانومها:



هیچ وقت با هیچ مردی بحث نکنید ... بلافاصله گریه کنید!



برای آقایون:



هیچ وقت با خانومها بحث نکنید ... بلافاصله ببوسیدشون !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 01:44
+4
مهسا
مهسا
به چه میخندی تو؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟ به چه میخندی تو؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟ یا به افسونگریه چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟ به چه میخندی تو؟ به دل ساده من میخندی که دگر تا ابد نیز به فکر خود نیست؟ خنده دار است، بـخـنــــد…
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 01:10
+3
hadith
hadith
هوای تــــو
از دود سیگار هم مضرتر است ...
دود سیگار به سرفه ام می اندازد ،
هوای تو به گریه ام ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 00:49
+5
مهسا
مهسا
خدایا ، به من رفیقی بده که با من گریه کند ، دوستی که با من بخندد را خودم پیدا خواهم کرد . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 16:26
+6
sasan pool
sasan pool
دلگیرم از تداوم این انتظار تلخ
این خاطرات کهنه ولی ماندگار تلخ

کز کرده ام درون زمستان سینه ام
تنها، کنار پنجره ی بی بهار تلخ

افسانه های شعر و شکوفه تمام شد
خاموش مانده شاعر بی اعتبار تلخ

تا اعتماد وسوسه ها می کشاندم
این تیک تاک وحشی دیوانه وار تلخ

((گاهی دلم برای خودم تنگ می شود))
دیگر ز من چه مانده جز این شوره زار تلخ

لرزان به خشکسالی خود خیره می شوم
با این نگاه تشنه ی دنباله دار تلخ

اما برای گریه مجالی نمانده است
یک لحظه درد مانده به ان انفجار تلخ
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 16:05
+4
مهسا
مهسا
جدیدترین شعر حیف نون :

هی وی وی وی وی وی وی وی وی وی

ترجمه : شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم !{-33-}{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 14:55
+3
sasan pool
sasan pool
دلم گرفته، هوای بهار کرده دلم
هوای گریه ی بی اختیار کرده دلم


رها کن از لبِ بام آن دو بافه گیسو را
هوای یک شبِ دنباله دار کرده دلم


بیا، بیا که برای سرودنِ بیتی
هزار واژه ی خونین، قطار کرده دلم


به هر تپش که نفس تازه می کند، باری
مرا به زیستن امّیدوار کرده دلم


کنون که آخر ِ پیری نمانده دندانی
غزالِ خوش خط و خالی شکار کرده دلم


بخند ای لبِ خونین، لبِ ترک خورده
دلم شکسته، هوای انار کرده دلم.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 13:05
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ