یافتن پست: #گریه

mah3a
mah3a
این روزها
حتی اگر خون هم گریه کنی
عمق همدردی دیگران با تو یک کلمه است :

“آخی” !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 20:39
+6
نیوشا
نیوشا
بی خیال بابا
میبینم که کم اوردین

نگم بهتره
5 دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 20:05
+5
-2
ॐ SərViiiN ॐ
ॐ SərViiiN ॐ
آمدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد / عاشقانه تکیه بر دوشت کنم اما نشد


آمدم تا از سر دلتنگی ام گریه تلخی در آغوشت کنم اما نشد


نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم سعی کردم فراموشت کنم اما نشد . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 18:57
+3
حمید
حمید
دیشب که نمیدانستم به کدام یک از گریه هایم بگریم!!! خندیدم {-33-}{-33-}{-33-}{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 15:43
+4
sasan pool
sasan pool
تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری
همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری
تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی
غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری
شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ -
هجوم لشکر چنگیزی... گواهت این غم تاتاری
بیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسند
مرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت خودداری
همین که چشم خدا باز است به روی هرچه که پیش آید
ببین چه مرهم شیرینیست برای سختی و دشواری!!
کمی پرنده اگر باشی در آسمان دلم هستی
رفیق ماهی و مهتابی؛عزیز سرو وسپیداری...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:23
+3
sasan pool
sasan pool
سلام ای چشم بارانی !

پناهم می دهی امشب ؟

سوالم را که می دانی !

پناهم می دهی امشب ؟

منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند و امشب رو به ویرانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان در آن آغوش نورانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها... در این هنگام رو حانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور در آن اسرار پنهانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن رها از حد انسانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

نگاهت آشنا با دل ، کلامت گرمی محفل تو از چشمم چه می خوانی ؟

پناهم می دهی امشب ؟

و من با اشک می شویم تمام شعرهایم را پس از مصراع پایانی ،

پناهم می دهی امشب ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:14
+2
sasan pool
sasan pool
من این آهنگ شنیدم کلی گریه کردم یاد دورانی از زندگی افتادم خواستین دانلود کنید.این شعرش هست. یکی هست ، تو قلبم که هرشب واسه اون می نویسم و اون خوابه نمی خوام ، بدونه واسه اونه که قلب من این همه بی تابه یه کاغذ ،یه خودکار دوباره شده همدم این دل دیوونه یه نامه ، که خیسه پر از اشک و کسی بازم اون و نمی خونه یه روز همین جا ، تویه اتاقم یه دفعه گفت داره میره چیزی نگفتم ، آخه نخواستم دلش و غصه بگیره گریه می کردم ، درو که می بست می دونستم که میمیرم اون عزیزم بود ، نمی تونستم جلوی راشو بگیرم می ترسم یه روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنها خدایا کمک کن نمی خوام بدونه دارم جون می کنم اینجا سکوت اتاقو داره می شکنه تیک تاکه ساعته رو دیوار دوباره نمی خوام بشه باوره من که دیگه نمیاد انگار... {-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-60-}{-60-}{-60-}{-60-}{-60-}{-60-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 23:05
+3
☺SAEED☻
☺SAEED☻
خاطرات خیلی عجیبند، گاهی اوقات می خندیم به روزهای که گریه می کردیم
گاهی گریه می کنیم به یاد روزهایی که می خندیدیم ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 18:30
+5
ali rad
ali rad
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 22:33
+3
امید
امید
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد ...
وسعت تنهایی ام را حس نکرد ...
در میان خنده های تلخ من ...
گریه ی پنهانیم را حس نکرد ...
در هجوم لحظه های بی کسی ...
درد بی کس ماندنم را حس نکرد ...
آن که با آغاز من مأنوس بود ...
لحظه پایانیم را حس نکرد ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 21:48
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ