یافتن پست: #گریه

 


سکوتم را به باران هدیه کردم


 


تمام زندگی را گریه کردم


 


نبودی در فراق شانه هایت


 


به هر خاکی رسیدم تکیه کردم


 


کنار آشیانه تو آشیانه می کنم


 


فضایه آشیانه را پر از ترانه می کنم


 


کسی سوال می کند بخاطر چه زنده ای؟


 


و من برای زندگی تو را بهانه می کنم


 


تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیبا ست


 


حاجت به بیان نیست که از روی تو پیدا ست


 


من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم


 


افسوس که یک لحظه تماشای تو رویا ست


 


در خانه ی احساس اگر زمزمه ای است


 


آن زمزمه از توست که در جان دل ما ست


 


من قایق آواره ی دریای تو هستم


 


خوب است بدانی که دلم عاشق دریا ست


 


در حسرت دیدار تو می سوزم و امٌا


 


این دست خودم نیست به حق روی تو زیباست

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 12:41
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
بار دگر نامه ی تو باز شد

مستی ام از نامه ات آغاز شد

نام خدا زیور آن نامه بود

من چه بگویم که چه هنگامه بود

بوسه زدم سطر به سطر تو را

تا که ببویم همه عطر تو را

سطر به سطرش همه دلدادگیست

عطر جوانمردی و و آزادگیست

عطر تو در نامه چها میکند

غارت جان ودل ما میکند

از غم خود جان مرا کاستی

بار دگر حال مرا خواستی

بی تو چه گویم که مرا حال نیست

مرغ دلم بی تو سبکبال نیست

هر چه که خواندم دل تو تنگ بود

حال من و حال تو همرنگ بود

بی تو از این خانه دل شاد رفت

رفتی و بازآمدن از یاد رفت

هر که سر انگشت به در میزند

جان و دلم بهر تو پر میزند

بی تو مرا روز طلایی نبود

فاجعه بود این که جدایی نبود

چون به نگه نقش تو تصویر شد

اشک من از شوق سرازیر شد

اشک کجا گریه ی باران کجا!!!

باده کجا نامه ی یاران کجا!!!

بر سر هر واژه که کاوش کند

عطر تو از نامه تراوش کند

عکس تو و نامه ی تو دیدنیست

بوسه ز نقش لب تو چیدنیست

هر چه نوشتی همه بوی تو داشت

بر دل من مژده ز سوی تو داشت

هر سخنت چون سخن یوسف است

بوی خوش پیرهن یوسف است

من ز غمت خسته ی کنعانی ام

بی تو گرفتار پریشانی ام

مهر تو چون باد بهاری بود

در دل من مهر تو جاری بود

نامه به من عشق سفر می دهد

از سر کوی تو گذر میدهد

نامه ی تو باده ی مرد افکنست

هر سخنت آفت هوش منست

جان و دلم مست جنون می شود

تشنگی ام بر تو فزون میشود

نامه ی تو گر چه خوش و دلکشست

در دل هر واژه گل آتشست

حرف به حرف تو به هرنامه یی

خواندم و دیدم که چه هنگامه یی

نامه ی تو قاصد دنیای عشق

بر دلم آموخت الفبای عشق

هر الفش قد مرا راست کرد

با دل من هر چه دلش خواست کرد

از ب ی تو بوسه گرفتم بسی

نامه نبوسیده به جز من کسی

پ چو نوشتی دل من پر گرفت

آتش عشق تو به دل در گرفت

دال تو بر دل غم دوری نهاد

صاد تو دل را به صبوری نهاد

سین تو سرمایه سود منست

سین همه ی بود و نبود منست

سور و سرورم همه از سین تست

سین اثر سینه ی سیمین تست

شین تو در خاطره شوق آورد

ذال او ما را سر ذوق آورد

لام تو یادیست ز لبهای تو

وان نمکین خنده ی زیبای تو

میم بود شمه یی از موی تو

زانکه معطر بود از بوی تو

نون تو از ناز حکایت کند

های تو از هجر شکایت کند

واو تو پیغام وصال آورد

جان و دل خسته به حال آورد

از سخنت بر تن من جان رسید

حیف که این نامه به پایان رسید

بوسه به امضای تو بگذاشتم

یاد زمانی که تو را داشتم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 12:03
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ﺩﻟﺖ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ
ﻧﻪ ﯾﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺭﻭﻣﻮ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ
ﮔﺮﯾﻪ ﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﻪ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺻﺪﺍﯼ ﻫﻖ ﻫﻘﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ
ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺘﻮ ﺑﺸﮑﻨﻪ .




دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 20:22
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟ سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم

دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 09:23
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
یکی هست تو قلبم که هر شب برای اون مینویسم اون خوابه

نمیخوام بدونه که واسه اون که قلب من اینقدر بی تابه

یه کاغذ یه خودکار دوباره شده همدم این دل دیونه

یه نامه که خیسه پر از اشک و کسی باز اونو نمیخونه

یه روز همین جا تو اتاقم یه دفعه گفت داره میره

چیزی نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره

گریه میکردم در رو که می بست میدونستم که میمیرم

اون عزیزم بود نمیتونستم جلوی راهشو بگیرم

میترسم یه روزی برسه که اون رو نبینم و بمیرم تنها

خدایا کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میدم اینجا
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 09:17
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هر که آید گوید:
گریه کن، تسکین است
گریه آرام دل غمگین است

چند سالی است که من می گریم
در پی تسکینم

ولی ای کاش کسی می دانست
چند دریا
بین ما فاصله است
من و آرام دل غمگینم............
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 19:09
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خسته از هر چی که بود،خسته از هر چی که هست
راه میافتم که برم،مثل هر شب مست مست
باز دلم مثل همیشه خالیه،باز دلم گریه تنهایی میخواد
بر میگردم تا ببینم کسی نیست،می بینم غم داره دنبالم میاد
می بینم غم داره دنبالم میاد،مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه،غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه ، منو رها نمیکنه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 19:05
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گفتـــــــ :گــــورتو گــــــــم کــــن......




حالــــا هر روز بــــا گریهــ دنــــبالــــ قبرمــــ میــگرده!!!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 18:21
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دیگر تنها صدایی که
در تنهاییهایم به گوش میرسد
صدای هق هق گریه هایم است
طاقت شنیدنش را داری...؟؟!!


دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 12:28
+3
nazli
nazli

وقتی شخصی حتی به چیزای الکی زیاد میخنده ،مطمئن باشيد که عمیقا غمگینه
وقتی کسی زیاد میخوابه ، مطمئن باشيد که تنهاست
وقتی شخصی کم حرف میزنه و اگر هم حرف بزنه حرفشو سریع میگه ، مطمئن باشيد كه رازی رو حفظ میکنه
وقتی کسی نمیتونه گریه کنه نشون دهنده شکنندگی و ضعف اونه
وقتی کسی غیر عادی غذا میخوره بدونید که اضطراب داره
وقتی کسی واسه چیزای کوچیک گریه میکنه ، یعنی دل بی گناه و نرمی داره
اگه کسی به خاطر چیزای احمقانه و کوچیک از دستت عصبانی شد ، یعنی که خیلی دوستت داره
l
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 03:49
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ