یافتن پست: #گریه

saman
saman

تا سحر اي شمع بر بالین من


امشب از بهر خدا بیدار باش


سایه  غم ناگهان بر دل نشست


رحم کن امشب مرا غمخوار باش


آه ای یاران بفریادم رسید


ورنه مرگ امشب بفریادم رسد


ترسم آن شیرین تر از جانم ز راه


چون به دام مرگ افتادم رسد


گریه و فریاد بس کن شمع من!


بر دل ریشم نمک دیگر مپاش


قصه بیتابی دل پیش من


بیش از این دیگر مگو خاموش باش


همدم من مونس من شمع من


جز توام در این جهان غمخوار کو


ون دراین صحرای وحشتزای مرگ


وای بر من وای برمن یار کو؟

دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 13:43
+2
saman
saman

بیتو چقدر خرد و خمیرند لحظه‌ها


مثل منِ فلک‌زده پیرند لحظه‌ها


مثل منِ فلک‌زده مثل منِ غریب


بی‌تو چقدر خاک بگیرند لحظه‌ها


انگار در نگاه تو تکثیر می‌شوند


انگار بر تو بخش‌پذیرند لحظه‌ها


حالا منم و گریه برین درد مشترک


از زندگی بدون تو سیرند لحظه‌ها


«بگذار تا مقابل روی تو بگذریم»


پیش از دمی که بی‌تو بمیرند لحظه‌ها

دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 13:17
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

یادش بخیر بچه بود

یکی از فانتزیام این بود

که وقتی گریه میکنم

مثل شخصیت های کارتونی که اشکاشون به دو طرف پرت می شد 

باشم ولی افسوس ... {-31-}


دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 12:42
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

گفتمش نقاش را از غربت زهرا بکش :
گریه کرد و با قلم یک چادر خاکی کشید
:
گفتمش پس غربت زهرا کجای این نقش بود ؟؟؟
ناله کرد و زیر چادر غنچه پرپر کشید

دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 12:07
+5
be to che???!!
be to che???!!
دوستي اين نيست كه الكي قمپز در كني

يالغز بخوني يا هي بلدم بلدم

و قپي الكي بيايي,بايد به ياد دوستت باشي

حتي تو آمپاس شديد...

بگو خب
6 دیدگاه  •   •   •  1392/05/22 - 23:32
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند

گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/22 - 11:15
+4
saman
saman


بحر یست بحر  عشق که هیچش کناره نیست





آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست







هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود




در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست







ما را ز منع عقل مترسان و می بیار




کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست







از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد




جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست







او را به چشم پاک توان دید چون هلال




هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست







فرصت شمر طریقه رندی که این نشان




چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست







نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو




حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست



دیدگاه  •   •   •  1392/05/22 - 09:48
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
 ریمـــل خریدم 50 تومن
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
شكست عشقی كه سهله ..... خودتونم
بكشین گریه نمیكنم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 21:33
+2
saman
saman


چون ننالم؟ چرا نگریم زار؟
چون نمویم؟ که می‌نیابم یار
کارم از دست رفت و دست از کار
دیده بی‌نور ماند و دل بی‌یار
دل فگارم، چرا نگریم خون؟
دردمندم، چرا ننالم زار؟
خاک بر فرق سر چرا نکنم؟
چون نشویم به خون دل رخسار؟
یار غارم ز دست رفت، دریغ!
ماندم، افسوس، پای بر دم مار
آفتابم ز خانه بیرون شد
منم امروز و وحشت شب تار
حال بیچاره‌ای چگونه بود؟
رفته از سر مسیح و او بیمار
خود همه خون گریستی بر من
بودی ار دوستی مرا غم‌خوار
روشنایی ده رفت، افسوس!
منم امروز و دیده‌ای خونبار
آن چنانم که دشمنم چو بدید
زار بگریست بر دل من، زار
خاطر عاشقی چگونه بود
هم دل از دست رفته، هم دلدار؟
سوختم ز آتش جدایی او
مرهمم نیست جز غم و تیمار
روز و شب خون گریستی بر من
بودی ار چشم بخت من بیدار
کارم از گریه راست می‌نشود
چه کنم؟ چیست چارهٔ این کار؟
دلم از من بسی خراب‌تر است
خاطرم از جگرم کباب‌تر است



دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 17:55
+4
saman
saman

تو نیستی اما من برایت چای می ریزم
دیروز هم … … نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند دوست داری گریه کن
و یا دوست داری مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم…!


| رسول یونان |

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 12:22
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ