یافتن پست: #گلو

امیر
امیر
گلویم گرفته است



آن قدر یخ میکنم که چیزی نمیتواند گرمم کند



لباس آفتاب را می پوشم



گرم نمی شوم



خورشید را قورت داده ام



اما صدایم باز نمی شود



با هر سرفه ای



گلویم هزار چاک می شود



آن قدر دلم گرفته که



با یک دل سیر گریه هم باز نمی شود



آخر چه کسی گوش می کند



به درد دل های یک آسمان سرما خورده؟؟!!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/8 - 22:21
ashkan
ashkan
نميدوني که چه حالي داره قلبم ، نميدوني که چه بغضي تو گلومه
نميدوني که چه بي قرار و گريونم ، وقتي دونه دونه عکسات رو برومه
نميدوني چقدر دستاتو کم دارم ، نميدوني چقدر تنهايي بي رحمه
که وقتي نيستي توي اينه ميبينم ، يه مردي که شکسته و نمي فهمه
يه مردي که شکسته و نمي فهمه

تموم ساعتا رو بي تو داغونم ، تموم عمرمو ياد تو ميمونم
که واسه يک لحضه برگردي به اين خونه ، ببيني تو نبود تو چه ديوونم
بگو دستامو ميشناسي يا نه ، نگو عطرم واسه تو اشنا نيست
بگو که هنوزم منو ميشناسي ، فقط نگو نگو که ناشناسي

ديگه دستاي سردم نا نداره ، قلم رو روي کاغذي بيارم
که به ياد تو ترانه بنويسه ، همون مردي که بي تو بي قراره
دیدگاه  •   •   •  1391/01/4 - 16:42
ali rad
ali rad
سال هاستـــ در گلو مانده اند؛ .....

کم کم دارد به بغضــــ ــ ـ هایم،خمس تعلق می گیرد . . .
دیدگاه  •   •   •  1391/01/2 - 01:04
+1
mohamad
mohamad
ساعت مچی ات را باز کن … دست هایت را در بیاور
بگذار برای یک شب هم که شده
آب ِ خوشی / از گلوی ِ چشمهایت / پایین برود
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 16:01
+2
مهسا
مهسا
یه وقتایی این دنیا و آدماش
میشن قد یه فندقی
که میتونه تو گلوت گیر کنه و خفت کنه
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 01:11
+6
مهسا
مهسا
برای کسی که میگوید صداش گرفته سرش سنگیه ٬
و آب ریزش بینی دارد ٬
هی نسخه نپیچید !
شاید بغضی در گلویش ترکیده باشد ... !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 18:59
+5
مهسا
مهسا
غضنفر سر سفره داد میزنه بربری بدین بربری بدین

میگن چیشده میگه اب تو گلوم گیر کرده!!!!{-54-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 18:46
+6
mah3a
mah3a
داداشم آب هویج پریدِ تو گلوش
بهش میگم: بزنم پشتت؟
بهم میگه: منم بزنم تو دهنت؟ :@
من :O
داداشم :-w

یه همچین داداش مهربونی دارم من (^_^)
man ki yeki yedone o azize khonam........
ino y dosti goft....
goftam bezaram va3e dadash daraaaaaaaaa
peeeeeeeeeeeeekh
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 13:12
+6
ronak
ronak
بی تو دلم می‌گیرد
و با خودم می‌گویم
کاش آن یک بار که دیدمت
گفته بودم
که بی تو گاه دلم می‌گیرد
که بی تو گاه زندگی سخت می‌شود
که بی تو گاه هوای بودنت دیوانه‌ام می‌کند
اما نمی‌گفتم
که این «گاه» ها
گهگاه
تمامِ روز و شب من می‌شوند
آن وقت بغض راه گلویم را می‌گیرد
درست مثل همین روزها!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 16:57
+2
ronak
ronak
خـــــــدايــــــــــــــــــا در گلويم ابـــر کوچــکي ست
که خيــال بـارش نـــدارد.
ميــــــشود مــرا بــغل کنـــي ؟!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 16:12
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ