یافتن پست: #گل

nanaz
nanaz
سلام. من nanaz هستم، از اعضای جدید ... :)
5 دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 14:38
+5
saman
saman
در CARLO

میدونی شباهت تو با گل چيه؟هر دو تون عشقين با اين تفاوت که گل عشق زنبور عسله ولی تو عشق مگس!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 14:03
+2
saman
saman
در CARLO

میگن همه چیز زیر بارون قشنگتر میشه: گلها ، درختها و ... میگم تو هم یه سر برو زیر بارون شاید یه فرجی شد!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 13:59
+1
saman
saman
در CARLO

جنگلي بود که درخت نداشت. شکارچيي بود کهتفنگ نداشت. روزي اين شکارچي با تفنگي که فشنگ نداشت آهويي شکار کرد که سر نداشت.انداختش تو کيسه­ايي که ته نداشت. اين شعر شاعري داشت که اسم نداشت. اگرچه اين شعرسرو ته نداشت ولي ارزش سر کار گذاشتن داشت.

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 13:41
+2
saman
saman
در CARLO

يکمدير، باسابقة مدیريت و تسلط به زبانهاي انگليسي و فرانسه، و آشنايي کامل به کامپيوتر و برنامة فتوشاپ، برنامه­نويسي طراحي وب و... جهت کار درساندويجينيازمنديم!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 13:05
+3
saman
saman
در CARLO

روي تو يه حساب ويژه ميکردم. ناراحت نشو ولي تازه ميفهمم همه راس ميگن


تو يه آدم دورویی هستي: 1 روت ماه! 1 روت گل! يکي از يکي قشنگتر

آخرین ویرایش توسط saman در [1392/05/15 - 12:20]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 12:19
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

صبح یک روز سرد پائیزی روزی از روز های اول سالبچه ها در کلاس جنگل سبز جمع بودند
دور هم خوشحالبچه ها غرق گفتگو بودند بازهم در کلاس غوغا بودهریکی برگ کوچکی در دست!
باز انگار زنگ انشاءبودتا معلم ز گرد راه رسید گفت با چهره ای پر از خندهباز موضوع تازه ای داریم
آرزوی شما در آیندهشبنم از رو برگ گل برخواست گفت میخواهم آفتاب شومذره ذره به آسمان بروم ابر باشم دوباره آب شوم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 10:29
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بی اعتماد زیستناین سان به آفتاببی اعتماد زیستناین سان به خاک و آببی اعتماد زیستناین سان به هر چه هستاز آن همه شقایق بالند در سحرتا این همه درخت گل کاغذینکه رنگبر گونه شان دویده وبگرفته جای شرمبی اعتماد زیستناین سان به چشم و دستدر کوچه ای که پاکی یاران راه راتنهادر لحظه ی گلوله ی سربیدر اوج خشمتصدیقمی توان کردآن همبا قطره های اشکی در گوشه های چشم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 10:25
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
سوار تاکسی بودم ، دیدم یه دختر خوشگل و سنگین جلو نشسته پیاده شد ، دست کرد تو کیفش ، گفتم مهمون ما باش خانوم خوشگله دیدم از تو کیفش یه قبض در آورد داد به راننده گفت : ” این قبض و بگیر، بابا , وقت برگشتن برو ع[!]ای منم از آتلیه بگیر ” هی سرخ و سفید می شدم ، خواستم جمعش کنم، گفتم : ” دخترتون هستن ، ماشالا چقد حالت چشما و فرم صورتشون شبیه شما بود ” راننده گفت ” بیخود شیرین زبونی نکن ، الان مهمون کردنو بهت نشون میدم…!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 00:45
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
_________2__________
با سلام به همه پاتوقیای گل
شب و روز همتون بخیر
دومین نظر سنجی هم به پایان رسید
معرفی فرد منتخب:
دوست عزیزمون ساکن فارس و زیست خونده
عاشق موسیقیم هست و............
این دوست عزیز کسی نیست جز...........

AsiyE@


که با 16 رای برنده این هفته ما شد
تو کامنت براش یدونه{-35-} بزارید

آخرین ویرایش توسط moricarlo در [1392/05/15 - 00:49]
10 دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 00:40
+14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ