نه! نگو! از این سفر با من نگو
من به پایان می رسم از کوچ تو
با من از آغاز این مردن نگو
کاش می شد لحظه ها را پس گرفت
کاش می شد از تو بود و تا تو بود
کاش می شد در تو گم شد از همه
کاش می شد تا همیشه با تو بود
کاش فردا را کسی پنهان کند
لحظه را در لحظه سر در گردان کن
کاش ساعت را بمیراند به خواب
ماه را بر شاخه آویزان کند
می رود تا قصه را غم نامه تدفین گل
می رود تا واژه را باران خاکستر کنی
ثانیه تا ثانیه پلواره ویران شدن
می روی تا بخشی از جان مرا پرپر کنی
با من امشب چیزی از رفتن نگو
نه! نگو! از این سفر با من نگو
من به پایان می رسم از کوچ تو
با من از آغاز این مردن نگو
ببر بالاااااااا
1392/05/1 - 15:04بیارن پایین بابا همه که اینجوری نیستن
1392/05/1 - 15:14عزیزم چرا حرف در میاری
اکثریتو گفتم
1392/05/1 - 15:15اها کمی تا قسمتی بهتر شد ببر بالا پرچمتو
1392/05/1 - 15:20حالا اینم بگم به قول یکی از بچه ها قدیما پسرا با ذغال سبیل میزاشتن شبیه باباها شون بشن ولی الان ابرو ور میدارن شبیه ماماناشون بشن
البته اقلیت شون.......