یافتن پست: #گم

نقش
نقش پایی مانده بود از من، به ساحل، چند جا
ناگهان، شد محو، با فریادِ موجی سینه سا!
آن که یک دم، بر وجود من گواهی داده بود،
از سر انکار، می پرسید: کو؟ کی؟ کِی؟ کجا؟
ساعتی بر موج و بر آن جای پا حیران شدم
از زبان بی زبانان می شنیدم نکته ها:
این جهان: دریا، زمان: چون موج، ما: مانند نقش،
لحظه ای مهمانِ این هستی دِهِ هستی رُبا!
یا سبک پروازتر از نقش، مانند حباب،
بر تلاطم های این دریای بی پایان رها
لحظه ای هستیم سرگرم تماشا ناگهان،
یک قدم آن سوی تر، پیوسته با باد هوا!
باز می گفتم: نه! این سان داوری بی شک خطاست.
فرق بسیار است بین نقش ما، با نقش پا.
فرق بسیار است بین جان انسان و حباب
هر دو بر بادند، اما کارشان از هم جدا
مردمانی جانِ خود را بر جهان افزوده اند
آفتاب جانشان در تار و پود جانِ ما!
مردمانی رنگ عالم را دگرگون کرده اند
هر یکی در کار خود نقش آفرین همچون خدا!
هر که بر لوح جهان نقشی نیفزاید ز خویش،
بی گمان چون نقش پا محو است در موج فنا
نقش هستی ساز باید، نقش بر جا ماندنی
تا چو جانِ خود جهان هم جاودان دارد تو را!

(فریدون [!])
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/27 - 10:28]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 20:36
+6
ronak
ronak
هر چه می گردم
پیدا نمی شوند
دفتر ِ شعرهایم را می گویم
گم اش کردم !!
درست از آن روزی که رو به رویم نشستی و چشم در چشم ِ من از رفتن گفتی !!
بیا و یک بار دیگر نگاهم کن
شاید
در چشمان ِ تو جا گذاشته باشم اش!!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 20:35
+4
علـــــــــــــــــی
علـــــــــــــــــی
به رشتیه می گن اسم اعضای خانواده ات را نام ببر می گه ؟امرسان. موبایل. صا ایران. امریکا .میگن چه ربطی داره؟ میگه:والا امرسان عیال بنده است که زیبا جادار مطمعن ... موبایل دختر بزرگمه که هیچ وقت در دسترس نیست ... صا ایران دختر کوچیکمه که هر روز بهتر از دیروزه ... منم که امریکا هستم چون هیچ غلطی نمی تونم بکنم؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 16:58
+3
☺SAEED☻
☺SAEED☻
دارم چايي مي خورم داغ بود سوختم. بابام مي پرسه سوختي؟ مي گم پــــ نه پــــ رفتم مرحله بعد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 16:25
+6
benyamin
benyamin
دارم با دوستم با موبایل حرف میزنم میگم آماده شو بریم مدرسه . بابام میگه همکلاسیت بود؟ میگم پ ن پ دوست دخترم بود گفتم برای چند سال دیگه برای دانشگاه آماده شه !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 15:56
+5
mitra
mitra
برادرزاده‌ ام از مهد اومده میگه: شعر برات بخونم؟
میگم : بخون عزیزم!
شروع کرده :
دخترای لاله زار خوشگلاشون، تیغ می کشن به پر و پاهاشون، آدم میمیره براشون!
آدم میمیره براشون!
میگم : اینو کی بهت یاد داده؟
میگه : خانم کرمی (مربیشون) نیومده بود امروز، آقا نادر (راننده) باهامون کار کرد ..
{-15-}{-15-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 14:28
+7
-1
Behdad
Behdad
خبر داغ داغ از قیام دره که 3 4ساعت دیگه میگم سرد شه نسوزین {-18-}
امروز مهندس بازی در اوردم مشکلی حل کردم!{-2-}
توضیحات باشه واسه بعد از ظهر در مشروح خبر همراه با عکس{-42-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 14:19
+5
ebrahim
ebrahim
گوشیمو تو ماشین بابام جا گذاشتم از خونه براش زنگ زدم بهش میگم:
- گوشیم تو ماشینت جا مونده
میدونم
- زنگ خورد جواب ندیاااا !
اخه مگه من بیکارم جواب زنگ گوشی تورو بدم...
- خب حالا چرا عصبانی میشی ، کسی زنگ نزد؟... ...
نه فقط الهام اس داد گفت غروب میاد دنبالت برین بیرون گفتم وقت نداری سرت شلوغه
- :o واسه چی اینو گفتی ؟ :|
چون قبلش به طناز قول دادم برین خرید!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 13:43
+6
ebrahim
ebrahim
به خواهرزاده م که دوم دبستانه میگم : خوشحالیا!!! همش تعطیلی :دي !
میگه : برو بابا دایی! واقعا تعطیلیـــا !!
اقتصادِ کشور فلج شده رفتِ پــِی کارش ، بعد به من میگی خوشحالم !؟
برو پلی استیشنتو بازی کن دایی !
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 12:30
+5
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
و با تمام اینها من یک زنم ! میگم و میخندم و اشک میریزم و میجنگم و عشق میورزم !
و تو مرد باش! مردی که با تمام مردانگی ات تنها یک روز نمیتونی زیر بار این فشارها و قضاوتهای بیربط به جای یک زن زندگی کنی !
تو مرد باش!
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 23:01
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ