یافتن پست: #گم

mary jun
mary jun
گاه دلتنگ می شوم دلتنگتر از همه دلتنگیها
گوشه ای می نشینم و حسرتها را میشمارم
باختن ها را و صدای شکستن ها را

نمیدانم من کدام امید را نا امید کرده ام
کدام خواهش را نشنیدم
و ب کدام دلتنگی خندیدم
ک این چنین دلتنگم !
دیدگاه  •   •   •  1393/01/21 - 17:39
+6
be to che???!!
be to che???!!
دیشب به مامانم میگم منو بفرست خونه شوهر خودتو راحت کن.
میگه اولا کسی از جونش سیر نشده بیاد تو رو بگیره..
دوما حق الناسه، ما خودمونو راحت کنیم دیگران رو ناراحت؟!

شما خواهر گمشده ندارین ؟؟؟ :|
دیدگاه  •   •   •  1393/01/20 - 17:46
+4
fereshte
fereshte
میسپارمت به خدا
همون ک هیچوقت نخواست تورو به من بسپاره
2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/20 - 00:00
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آقا پسرایی که ریشتون نصف و نیمه در اومده
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نمیخواد ته ریش بزارین !!!
دستتون درد نکنه

4 دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 22:09
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
6 دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 21:51
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ما توخونمون یه قانون داریم که میگه
.
.
.
.
به هرچیزی حق داری دست بزنی بجز سهم ته دیگم شوخی که نیست ته دیگه
دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 21:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

در عجـبم از خـدایـی که به خوردنِ یک «سیبِ» ناقابل گیـر می‌دهد و آن وقت این همـه بی‌عـدالتـی و کُـشـتـار ِ انسانها را زیـر سبیـلی رد می‌کند...
به گمانـم خـدا بیشتر از آنکه پُـشتـیـبـانِ انسانـها باشد نگرانِ خوراکی‌هایش است!
3 دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 18:57
+3
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است ، چشمانم غرق در اشکهایم شده ….

دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….

همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد…

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم…

این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….

دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….

فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….

دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟

در حسرت یک لحظه آرامشم ، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم…

تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ، هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی….

گرچه از همان روز اول میخواستمت ، گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ، اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟

سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ، دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ، این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ، هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده …

دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 16:33
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دختره داره غرق میشه میگم دستتو بده به من میگه می خوای نجاتم بدی؟ پــَـَـ نــه پــَـَـــ میخوام واست لاک بزنم! ♦♦♦♦♦♦♦
دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 14:54
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسره اومده بهم پی ام داده چقد قیافت اشناس, هم دیگرو میشناسیم؟
میگم نه, فک نمیکنم
میگه :هاااااا!!!!!!!!!!
فهمیدم, تو دوست دختر بعدیمی!!!!!!!!! :)))..
دیدگاه  •   •   •  1393/01/18 - 20:09
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ