یافتن پست: #گم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻫﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ " ﺧـــﺪﺍﯾﺎ ﺷﮑـــﺮﺕ " ﺑﺎﺑﺖ ﺍﯾﻦ
ﺯﻧﺪﮔﯽ !
ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﯽ ، ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻬـــﺖ ﺗﯿﮑﻪ
ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻡ |: : ((
دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 14:10
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بعضیاااااااااااااااااااااا:
اگه آرمین میگه:
اگه دیگه نداری رومــ هیچــ میلی
اگه منو نمیخوای نداره عیبی
من میگم:
اگه دیگه نداری رومــ هیچــ میلی
اگه منو نمیخوای به درک هری

مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 14:02
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتم پیش بابام میگم :اخه اینم شد زندگی؟؟!
بابام :رو همه خوبیام بستی چطور چشاتو
من :چی؟ |:
بابام :هیس هیچی نگو فقط ببر صداتو
من :چی؟ |:
بابام :بدبخت قیافتو ببین ترکیدی
من.......!!!!! |:
دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 13:58
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مادر بزرگم رفته تمام دندان هاشو کشیده بجز یکی شو.
میگم چرا این یه دونه رو نکشیدی؟
.
.
.
میگه میخوام با اون چادرمو بگیرم :|
دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 13:48
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به بابام میگم پول بده
میگه اونی که دو روز پیش گرفتی چی شد؟ نکنه همشو خرج کردی؟
تا اومدم بگم پَ
زد تو دهنم نذاشت حرف بزنم
من فقط می خواستم بگم پس اندازشون کردم):
دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 13:44
+4
mary jun
mary jun
تمام زندگی ام را میدهم ک بر گردی
و همین ک برگشتی بگویم :
"   دیگر نمی خواهمت گمشو   " 
دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 13:28
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
{-60-}ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﯼ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﻣﺎﻟﺰﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﻫﻨﺪ ﭘﯿﺪﺍ ﺑﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺁﺟﯿﻞ ﺷﺐ ﻋﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺍ ﺗﻮ ﭼﻬﻞ ﻣﺘﺮ ﺧﻮﻧﻪ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﺸﻪ:
دیدگاه  •   •   •  1393/01/12 - 15:31
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

چن روز پیشا سر کلاس بودیم
داشتیم یه خورده مطلب از کامپیوتر دانشگا میریختیم لای فلش
یهو یه دختره گفت استاد اگه مطالب رو روی سی دی بریزیم دیگه ویروس داخلش نمیره؟؟
استادم گفت: نه
دختره گفت چرا؟
منم گفتم آخه سی دی لیزه ویروساش لیز میخورن
دختره که سرخ شده بود گفت نه واقعن پرسیدم
منم جدی شدم گفتم نه اصلش واسه اینه که سی دی سوراخ داره وسطش , ویروساش ازش میریزن بیرون
کلاس که داغون شد
دختره م که نابود شد
استادم در حالی که داش میمرد گفت خاهشن ده دیقه از کلاس گمشو بیرون
اصن تو دانشگاها نمیشه بحث علمی کرد
اه اه اه

دیدگاه  •   •   •  1393/01/12 - 15:03
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
5 دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 23:14
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مامان بزرگم خیلی مریض بود

و در ضمن دکتری که همیشه میره پیشش مطبش باز نبود

به هزار زحمت راضیش کردیم بره پیش یه دکتر دیگه

وقتی رفتیم داخل،معاینه که تموم شد مامان بزرگم گفت:

آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلأ خوب بشم

تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست حسابی .

7سال درس خوندشُ شست مثل رخت پهن کرد رو بند! =))

دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 22:45
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ