בلـــَم گرفتــﮧ…
از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ…
از همــﮧ فــَرآموشی هآ…
از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ…
کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت…
“روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟
غصه هیچوقت سراغ من نمیاد ،
هیچوقت ؛
در واقع هیچوقت نرفته که بخواد بیاد ،
نیمه ی گمشده ی من چه کسی میتونه باشه
واسه روح تشنه ی من همیشه دیوونه باشه
کسی که هر کلامش طلوعی تازه باشه
غم و تنهایی ما به یک اندازه باشه
اون کسی که خواستن اون با همه فرق داشته باشه
هر چی که از اوبخونم شعر دلتنگی نباشه
کسی که برای خوندن نشسته توسینه ی من
نفس هاش هوای عشق ، سکوتش صدای عشق
اون که از نهایت عشق منو با اسمم بخونه
منو جزئی از وجودش یا خود خودش بدونه
اونی که گمشده از آغاز تا که من تنها بمونم
جاده ی جستجوهامو تا قیامت بکشونم
کسی که همیشه عاشق
مثل من دیوونه باشه
تو دنیا اگه نباشه
تو آینه میتونه باشه
نیمه ی گمشده ی من چه کسی میتونه باشه !!!!