zohre
وای از روزی که
شریک خاطره هایت یک شماره خاموش باشد
و یک سیگار روشن
AmirAli
وای از روزی که شریک خاطراتت ، یک شماره خاموش باشد و یک سیگار روشن
AmirAli
پشت در مستراح خالی با چراغ روشن نیم ساعت علاف نشدی که عاشقی یادت بره !
AmirAli
رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند / آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند !
از دل برکه شب سر زد و تابید به خورشید / تا دل روشن نیلوفری اش پاک بماند !