smrnboy - پاتوق دانشجویان ایران

زنگ زدم تاکسی تلفنی میگم کد 89 هستم ماشین دارین ؟ میگه بله میخوایین؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ میخواستم بگم خوش به حالتون که ماشین دارین ما نداریم

دیدگاه •

•

• 1390/10/18 - 23:16

+2

طرف اومده تو شرکت که کلی روی در و دیوار آرم و پوستر بیمه س میگه ببخشید اینجا شرکت بیمه س ؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ نونوائیه الان خمیر تموم کردیم !

دیدگاه •

•

• 1390/10/18 - 22:57

نیم ساعته تو خیابون دنباله دخترم .میگه میخای شماره بدی میگم پـَـ نـَـ پـَـ شبیه مایکل اسکوفیلدی دارم تعقیبت میکنم به سیلا برسم

دیدگاه •

•

• 1390/10/18 - 22:55

بهش میگم اگه بتونی میری اونور یا اینجا می مونی؟ میگه خارج از کشور؟ پـَـ نـَـ پـَـ اتاق بغلی رو میگم!

دیدگاه •

•

• 1390/10/18 - 22:55

سر صبح داشتم نرمش میکردم بابام پرسید داری نرمش میکنی. پـَـ نـَـ پـَـ قر تو کمرم فراوونه نمیدونم کجا بریزم

دیدگاه •

•

• 1390/10/18 - 22:54

تو مراسمِ تیرباران میگه می خوان بکشنش؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ واسه آبکش کردنِ برنج عروسی، آبکش کم اومده!!!رفقای با مرامِ داماد دارن آبکش می سازن

دیدگاه •

•

• 1390/10/18 - 22:54

-1

به بارومیگی افتابه داری؟میگه براخونه می خوای؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ براقالب کیک جشن تولد بابام می خوام،اخه سنتی دوست داره.

دیدگاه •

•

• 1390/10/18 - 22:54

میگه سوسک؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ شاه زادس جادوگر بی رحم اینجوری طلسمش کرده. خندید و گفت بکشمش؟ گفنم: پـَـ نـَـ پـَـ تا من و شاهزاده اسبارو زین می کنم پاشو آذوقه جمع کن بریم به جنگ جادوگر طلسم بشکنیم این شاهزادرو نجات بدیم

دیدگاه •

•

• 1390/10/18 - 22:54