mahdi
دارن گوسفندرو قربونی میکنن … یه آفتابه آوردن که بش آب بدن اومده میگه میخوان با آفتابه بش آب بدن؟! پَ نه پَ آفتابه آوردن ببرنش دستشویی استرسش از بین بره !
mahdi
دوازده شب رسیدم دم خونه کلید نداشتم به داداشم زنگ زدم میگم یواش درو باز کن بقیه بیدار نشن .میگه در خونه رو؟ پَـــ نَ پَـــ در یخچالو!!! سر شب گرمم بود رفتم پشت تخم مرغها !
mahdi
تو ایستگاه متروی آزادی یکی ازم پرسید اینجا آخرشه؟ منم گفتم پـَـ نـَـ پـَـ نیم ساعت برای ناهار و نماز نگه داشته بعد دوباره راه میوفته
mahdi
ساعت ۸ صبح کلاس داریم .منم خمیازه میکشم و دهنم یه متر باز میشه . استاد میگه چیه خوابت میاد؟ پـَـ نـَـ پـَـ میخوام بخورمت
mahdi
تو اتوبوس از رو صندلی پا شدم جامو بدم یه پیرمرده میگه پا شدی من بشینم؟ پـَـ نـَـ پـَـ پا شدم با میله های اتوبوس استریپ تیز برقصم شما مسافرا تا مقصد حال کنین.
mahdi
پشت در اتاق عمل وایستادم منتظر دکترم که برم برای زایمان پرستاره اومده نگام میکنه میگه زاءو شمایی؟… میگم پـَـ نـَـ پـَـ خواهرمه.. ترسیده منو فرستاده جاش!
mahdi
شنگول سگشو میبره دامپزشکی منشی میگه سگت مریضه ؟ شنگول:پ ن پ خودم هاری گرفتم سگم گف من اینجا اشنا دارم بیا بریم دکتر ببینتت !
mahdi
رفتیم کوه … دارم چوب جمع میکنم … میگه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟ پَـــ نَ پَـــ پشت دریاها شهریست قایقی خواهم ساخت !
mahdi
به بابام میگم تلویزیونو بزن کانال دو … میگه روشنش کنم ؟
پَـــ نَ پَــــ تو بزن دو … من هُل میدم روشن شه
mahdi
1ساعته از بیرون صدای قار قار میاد…داداشم میگه صدای کلاغه ؟ میگم پــَ نَ پـــَ قناریه متال میخونه!