زیاد شوخی میکنم اما نباید پسرا سو استفاده کنننننن

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+32

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 19361
zahra
205 پست
زن - مجرد
1369-06-18
حالت من: دلقک
فوق ديپلم
دانشجو
اسلام
ايران - تهران - شرق
با خانواده
نرفته ام
نميکشم
راست
موسیقی سینما
k500
206پژو
170 - 70
zahra.pedrami@gmail.com
ندارم نمیدم

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(123 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(8 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

zahra
zahra
خواستگار اومده بابام میگه نمیدونم هر چی خودت میگی؟
منم گفتم نه!
میگه تو غلط کردی مگه بحرف توئه !!!!!
من: <img src=(" title=":((" />((((
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 20:44
+6
zahra
zahra
رایت سنگ تمام گذاشتم...

افسوس که با همان سنگها نابودم کردی!
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 22:33
+8
zahra
zahra
دلم که سوخت...
هیچ کس نبود
حتی
آتش نشانی را خبر کند
دیدگاه  •   •   •  1390/12/8 - 20:55 توسط Mobile
+6
zahra
zahra
افسوس، زمانی می رسد که بی دینی، نماد روشن فکری خواهد بود !
از دکتر شریعتی به خاطر این پیش بینی فوق العاده، تشکر می کنم
4 دیدگاه  •   •   •  1390/12/8 - 00:05 توسط Mobile
+15
zahra
zahra
زياد فرقی نکرده... خودِخودشه
فقط اونی که داره باهاش قدم ميزنه

" من " نيستم ...!
4 دیدگاه  •   •   •  1390/12/8 - 00:01 توسط Mobile
+8
zahra
zahra
زن ها گـاهی اوقــات چــــــیزی نمیگویند چــون با نـگاهشان حـــــرف میـــــــزنند
هــرگز نباید از چشـــــمان هیـــــچ زنی ساده گذشت........
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 23:32 توسط Mobile
+7
zahra
zahra
فکر می‌کنم این بهترین و واقعی‌ترین توصیفی از واژه‌ی «دوست» است که تا کنون شنیده‌ام:

دوستان...... تو را دوست می‌دارند اما معشوق تو نیستند، مراقب تو هستند؛ اما از اقوام تو نیستند.
آن‌ها آماده‌اند تا در درد تو شریک شوند؛ اما از بستگان خونی تو نیستند.
آن‌ها ..... دوستان هستند!
... یک دوست واقعی همانند پدر سخت سرزنشت می‌کند،
همانند مادر غم تو را می‌خورد،
مثل یک خواهر سر به سرت می‌گذارد،
مثل یک برادر ادای تو را در می‌آورد،
و آخر این‌که بیش‌تر از یک معشوق دوستت می‌دارد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 23:27 توسط Mobile
+4
zahra
zahra
یکی منو بگیره چرا دارم راه میرمU
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 20:40
+3
zahra
zahra
بدون شرح
دیدگاه  •   •   •  1390/12/6 - 20:55
+8
zahra
zahra
چند شب پیش سالگرد ازدواج مامان و بابام بود. اومدم تیریپ نمك بردارم، به بابام گفتم: بابا اگه زمان برگرده به عقب، باز با مامان ازدواج میكنی؟ گفت: آره، ولی تو رو به دنیا نمیاوردیم...:|
دیدگاه  •   •   •  1390/12/6 - 19:53
+4
صفحات: 4 5 6 7 8 پست بیشتر