zahra
غضنفر توی اتوبوس پر جمعیت پیله کرده بود به راننده و در گوش راننده هی حرف می زد. راننده مرتب بهش می گفت: برو بشین سر جات. آخرش مسافرها به راننده می گن: آقای راننده به حرفش گوش کن شاید کاری داره. راننده می گه: نه بابا اومده به من می گه: چپ کن یه کم بخندیم