هرچه داشتم برایش رو کردم … اما لعنتی “اسیر نشد” ، “سیرشد”
در تاریکی شب هایم فقط صدای تو بود ، و دلیل بیدار ماندنم تنها تو بودی … . . . . . ای پشه !
به عشق در نگاه اول اعتقاد داری ؟ یا دوباره از جلوت رد بشم
دیوانه ی روزهایی هستم که مهربان میشوی … حتی اگر ندانم چرا !
این بود دنیایی که واسه دیدنش به شکم مامان لگد میزدیم ؟
گناه شکستن روزه های امسال هم پای تو … این رمضان هر روز باید ، غم تو را “بخورم”
اسراف میکنم در دوست داشتنت خدا اسراف کنندگان عاشق را دوست دارد !
درد دارد وقتی با نسیمی برود کسی که به خاطرش به طوفان زدی …
مثل یک روح در دو پیکریم تو در پیکره ی خدایی ، من در پیکره ی انسانی عاشقانه میپرستمت ، شاید روزی یک روح در یک پیکر شویم