آفلاين مي باشد! | |
بازديد توسط کاربران سايت » 50568 | |
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani | |
2141 پست | |
مرد - متاهل | |
1357-05-18 | |
حالت من: مهربون | |
دکترا و بالاتر | |
Director-General of the UNMA | |
اسلام | |
ايران - تهران | |
با خانواده | |
رفته ام | |
نميکشم | |
علوم وفلسفه شرقی | |
Subjective Physic | |
Nokia | |
سمند ال ایکس | |
181 - 105 | |
un-ma.com | |
a-sh-f@live.com | |
09128890948 | |
50 |
زندگي يعني دختر بي خونه اي كه دربست پا ميده !
ماهی را هروقت از آب بگیری ساعتی دیگر میمیرد.
تازه نیست گرفتن ماهی از دریا نطفه ی شروع دوباره است که در کالبد ماهی میمیرد.
کاش پرنده ای از قفس آزاد کنیم. با گرفتن هرماهی،پرنده ای در قفس میمیرد.
به شوق دریا،ازاتاقم تاساحل راشناکردم امادریاشوقی برای آبهای آزاد نداشت.
بادستان کوچکم،قایق بزرگی ساخته ام تاماهی قرمزهای تنگ بلور،دریارا خواب نبینند.
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق هم دعا کن گره تازه نیافزاید عشق قایقی در طلب موج به دریا پیوست باید از مرگ نترسید ، اگر باید عشق عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم شاید این بوسه به نفرت برسد ، شاید عشق شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق پیله رنج من ابریشم پیراهن شد شمع حق داشت! به پروانه نمی آید عشق !
تکرار میشوم مثل خطهای روی جاده ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ تکرار میشوم تا وقتی که در انتهای تمام جاده ها تو ایستاده باشی...
برای تبدیل رویا به واقعیت ۷ قدم کافی است: ۱
. انتخاب هدف
۲. بالا بردن شور و شوق رسیدن به هدف ۳
. ایجاد این باور قوی که" من می توانم به این هدف برسم." 4
. تعیین ضرب العجل برای رسیدن به هدف
۵. نوشتن هدف ۶
. خرد کردن هدف به اهداف کوچک ۷
. خرد کردن هدف های کوچک به وظایف روزانه
باز هم قلبی به پایم اوفتاد باز هم چشمی به رویم خیره شد باز هم درگیر و دار یک نبرد عشق من بر قلب سردی چیره شد باز هم از چشمه ی لب های من تشنه ای سیراب شد،سیراب شد باز هم در بستر آغوش من رهروی در خواب شد ،در خواب شد
از خیاطی پرسیدند :زندگی یعنی چه ؟گفت دوختن پارگی های روح و دل با نخ توجه از ماهیگیری پرسیدند زندگی یعنی چه ؟گفت انداختن قلاب حقیقت جویی در قعر اقیانوس علم و دانایی از باغبانی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟گفتت کاشتن بذر عشق در زمین دل ها زیر نور ایمان ازباستان شناسی پرسیدند زندگی یعنی چه :گفت کاویدن جانها برای استخراج گوهرهای درون از اینه فروش پرسیدند زندگی یعنی چه ؟زدودن غبار از اینه دل با شیشه پاک کن توکل از میوه فروش پرسیدن زندگی یعنی چه ؟دست چین کردن خوبیها در صندوقچه قلب از معماری پرسیدن زندگی یعنی چه ؟گفت ساختن پلکانهای موفقیت در خانه فکر از گور کنی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟حفر گودالهایی برای چالکردن همه چیزهایی که تاریخ مصرفشان گذشته است از نقاشی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟گفت به تصویر کشیدن زیبییها با بزرگنمایی در نگاه ادمها از اهنگ ساز پرسیدند :زندگی یعنی چه ؟گفت به تصنیف در اوردن سمفونی عشق در روح و جان ادمها. *حال به نظر شما زندگی یعنی چه؟*
روزگاریسـت همه عــرض بدن می خواهنـــدهمه از دوست فقـــط چشـم و دهـن مــی خواهنــددیــو هستنـد ولـی مثـل پری می پوشنــدگرگ هایــی که لبـاس پــدری می پوشنــدآنچــه دیدنــد به مقیــاس نظــر مــی سنجنــدعشـق ها را همــه با دور کمــر می سنجنــدخب طبـیـعـیـسـت که یـک روزه به پـایـان برسـدعشـق هایـی که سر پیــچ خیـابان برســـد...
دخترک خندید و پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم، سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام ! هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: "
مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد !
" سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت!