اعترافای باحال
دسته:فاقد دسته بندی
86 کاربر

4317 پست

       
اعترافای باحالتونو بزارید تا همه با هم بخونیمشون...لایک یادت نره ها

امتیاز به گروه

[بروز رساني]

آخرين امتاز دهنده:


کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

برچسب‌های کاربری

اعترافای باحال

گروه عمومی · فاقد دسته بندی· 86 کاربر · 4317 پست
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شنیدم آبروریزی کردی ، رفتی توی آسانسور گفتی به سلامتی آقای راننده صلوات !
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:53
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نمی بینی سکوت کرده ام ؟ راضی هستم فقط زودتر برو ؛ بدرقه ات هم آب دهانم !
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:51
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مامانم ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩﻩ
ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻩ
ﻣﯽ ﮔﻢ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩﻡ
ﻣﯽ ﮔﻢ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺤﺶ ﻣﯽ ﺩﯼo_O
ﻣﯿﮕﻪ:
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮏ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ :|
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:47
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

همیشه دلم میخواست دوست پسرم بهم خیانت کنه...

عینهو فیلما عکساشو بندازم تو شومینه بسوزه... ولی
.

.

.

.

.

.


چون خونمون شومینه نداریم مجبورم زنگ بزنم فحش بدم قطع کنم! :))))))

دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:46
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی مامانم خونه نیست یکی از تفریحات سالمم اینه که میرم در یخچال رو اینقدر باز میزارم تا صدای آلارمش در بیاد بعد میگم : حالا هی زر بزن هیشکی به دادت نمی رسه !!
میدونین حسش مث کتک زدن بچه لوس مهمون دور از چشم پدر مادرشه !!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:45
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

به خدا گفتم:

وجدانن من چی کم دارم که یه مخاطب خاص ندارم؟؟!


ندا آمد که:


شما دخترا همه چی دارید بنده های من،این پسرا هستند که لیاقت شما ها رو ندارن


دخترا دست جیغ هورا
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:44
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو ماشین فاز غم گرفته بودم,
عین فیلما سرمو تکیه دادم به شیشه و بیرون رو تماشا میکردم ..
نم بارون میزد به شیشه و کلی فضا رومانتیک شده بود ...
انقدر ماشین افتاد تو چاله چوله ی خیابون و سرم تِپ و تِپ خورد به شیشه که یه طرف کلم قُر شد !
دیدم بخوام ادامه بدم امکان داره ضربه مغزی بشم |:
در کل به این نتیجه رسیدم این اداها به من نیومده, همون چرت و پرت بگم و بخندم خطراتش کمتره :|
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

اونائی که ON میشن و چراغ چتشون همیشه روشنه درک میکنن داریوش چی میگه ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هـر جا چراغی "روشـــنه" از ترس تنهـــا بودنه ، ای "تـــرس" تنهایی من، اینجا چراغــــی روشنه...

دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:41
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تویی که پست رو میخونی،
میخندی و حال میکنی اما لایک نمیکنی ...
عزیزم راحت باش،
به عشق همون لبخندت پست میزارم :))
حتی اینم برات مهم نیست...
اما اشکال نداره...
من ادامه میدم
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:32
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

تغییرات چهره در توالت !

>_<

o_-

o_0

O_O

^_^

6 دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 20:52
+4