مهراوه
باید پاره کرد
سوزاند
به آتش کشید
برگه هایِ لجن گرفته یِ تقویمی
که یادش رفته است
تاریخِ برگشتِ تو را ثبت کند!
مهراوه
هربار
که تصمیم به پرهیز گرفته ام
دستی
مرا به لبهایِ شیرینِ تو
زنجیر کرده است؛
من می ترسم
از سرطانی که در بوسیدن توست .
مهراوه
چه فرق می کند وسوسه سیب یا حوا …
برای کسی که آدم نیست
مهراوه
دوستي مثل ايستادن روي سيمان خيس ميمونه! هرچي بيشتر بموني، رفتن سختتر ميشه و
اگه بري جاي پاهات بجا ميمونه!!!
مهراوه
دوره ارزانیست ... شرف اینجا ارزان ... تن عریان ارزان ... آبرو قیمت یک تکه نان ... و دروغ از همه چیز ارزانتر ... و چه تخفیفی خورده است ، قیمت هر انسان!!
مهراوه
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد !
مهراوه
در دنیایی که خندیدن جرم است، نگاه کردن گناه است، بوسیدن ناپاک است، پس چگونه ثابت کنم دوستت دارم؟؟
مهراوه
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
خبر از این دل وامانده نداشت که چه ها میکند