عارفانه ها
دسته:فاقد دسته بندی
24 کاربر

45 پست

       
جملات عاشقانه و عارفانه
جملات بزرگانی مانند شریعی و ...

امتیاز به گروه

[بروز رساني]

آخرين امتاز دهنده:


کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

عارفانه ها

گروه عمومی · فاقد دسته بندی· 24 کاربر · 45 پست
امید
امید
ما برای گناهان خود مجازات نمی شویم ما به وسیله گناهان خود مجازات می شویم.
آخرین ویرایش توسط admin5 در [1391/01/16 - 23:32]
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 23:31
+6
امید
امید
میسپارد
نام بیرنگ تو را،
بر کاغذ.
دست من حس تو را مینوشد
آنچنان محو فروریختنی،
که تن واژه به من می خندد.
که سپید کاغذ،
پر از خط خطی حس من است.
اندکی تاب بیار،
تا تو را رسم کنم.
تا تو را نه
بودن پیش تو را وصف کنم.
وحشی کوچک من تاب بیار،
تا من عاشق بشوم......
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 23:23
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
عاشق نگاه خيره به ديوارم
عاشق گم شدن و به اوج رسيدن در خيال هستم
من عاشق سادگي شعرهاي سهرابم و عاشق غناي حافظ
من عاشق صداي مادرم هستم
عاشق آرامشي که به من مي بخشد
عاشق موسيقي ام
من عاشق نواختن هم هستم
و روزي من خواهم نواخت
غم هاي دلم را خواهم نواخت و شکستنش را به تار خوام کشيد
من عاشق لحظات غروبم و عاشق برگ زرد خزان
عاشق خش خش برگ ها زير پاي يک عاشق دل شکسته ام
شايد اين برگ ها هم تابع دل اوست ... !
در آخر اينکه من همراه غروب عاشق مي شوم و همه طول شب را
عاشق مي مانم
به سرزمين خيال مي روم و از عشق مي نويسم
از احساس خوب عاشق بودن
من عاشق همين احساسم همين
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 20:53
+11
امید
امید
چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . جبران خلیل جبران
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 17:13
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
قفس داران
غرورم راشكستند ...
دل دائم صبورم راشكستند...
به جرم پا به پاى عشق رفتن...
پر و بال عبورم را شكستند
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 15:28
+9
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
وقتی ناله های خرد شدنت زیر پای باران نوای دل انگیزی شد چه فرقی می كند برگ سبز كدام درختی
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 15:12
+9
ALI SHABAN
ALI SHABAN
من براي سال ها شعر میگم و میخونم .
سال ها بعد كه چشمان تو عاشق ميشوند.
افسوس كه قصه ي مادربزرگ درست بود.
* هميشه يكي بود يكي نبود *
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 12:33
+8
امید
امید
جـبـرا ن خـلـیـل جـبـرا ن : شاید بتوانید دست و پای مرابه غل و زنجیر کشید و یا مرا به زندانی تاریک بیافکنید
ولی افکار مرا که آزاد است به اسارت در آورید.
جبران خلیل جبران
آخرین ویرایش توسط admin5 در [1391/01/15 - 23:30]
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 23:25
+6
d.m
d.m
بی حضورت بس که در پسکوچه های انزوا ماندم

عاقبت در زیر بار کوهی از اندوه، جا ماندم

بی حضورت بس که در پسکوچه های انزوا ماندم

عاقبت در زیر بار کوهی از اندوه، جا ماندم

بی صدا می خواستی دست و دل بی ادعایم را

دست و دل را برد با خود ناامیدی، بی صدا ماندم

بودنم شد سایه ی نابودی امن و امان، برگرد

بی صدا می خواستی دست و دل بی ادعایم را

دست و دل را برد با خود ناامیدی، بی صدا ماندم

بودنم شد سایه ی نابودی امن و امان،


برگرد
آخرین ویرایش توسط asemanabi در [1391/01/17 - 00:21]
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 23:11
+4
امید
امید
بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم
یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر كن
لحظه ای چند بر این آب نظر كن
آب ، آیینه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا كه دلت با دگران است
تا فراموش كنی ، چندی از این شهر سفر كن
با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم
روز اول كه دل من به تمنای تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم كه تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم. سفر از پیش تو هرگز نتوانم
یادم آید كه دگر از تو جوابی نشنیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كنی از آن ععاشق آزرده خبر هم
نكنی دیگر از آن کوچه گذر هم
فریدون [!]
آخرین ویرایش توسط admin5 در [1391/01/15 - 23:13]
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 23:11
+5
صفحات: 1 2 3 4 5 پست بیشتر