امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+20

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 18824
yagmur
181 پست
زن - مجرد
1368-10-07
ليسانس
فراري

دوستان

(43 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

برچسب ‌های کاربردی

yagmur
yagmur
بر نگرد
خاطراتت را سوزانده ام
دیگر اثری از تو در دلم نمیبینم
جوابت " نه" است!!
برو...خوش باش با همان دلایلی که
روزی به خاطرشان از کنارم رفتیبرنگرد تمام شده ای برایم


دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 14:48
+6
yagmur
yagmur
بر نگرد
خاطراتت را سوزانده ام
دیگر اثری از تو در دلم نمیبینم
جوابت " نه" است!!
برو...خوش باش با همان دلایلی که
روزی به خاطرشان از کنارم رفتیبرنگرد تمام شده ای برایم

دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 14:44
+9
yagmur
yagmur
به آخرخط رسيده بودم
بايد بهش ثابت مي كردم كه دوستش دارم
خيلي دوستش داشتم خيلي عصباني بودم
گفت اگه دوستم داري رگتو بزن گفتم مرگ وزندگي دست خداست
گفت ديدي دوستم نداري خيلي بهم بر خوردتيغ رابرداشتم ورگمو زدم
وقتي توآغوش گرمش جون ميدادم آروم زير لب
گفت اگه دوستم داشتي پس چراتنهام گذاشتي
چرا...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 14:38
+7
yagmur
yagmur


بــَ‌هانـه هـایـَت رــآ دوسـ‌ت دارم ،

زَمــآنــﮯ که بـﮯ دلـ‌یل
آنـ‌ها رـا مـﮯ بـافـﮯ و از آن ،

گــردنبند رنـ‌گینـﮯ ، بـه گـردنـَ‌م مـﮯ انـدآزـﮯ

و مــن یــادم مـﮯ رود

بـرا ـﮯ چـه ، گــریــان بـ‌ودم !

دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 13:09
+7
yagmur
yagmur
من زخم های بی نظیری به تن دارم اما تو بهترینشان بودی عمیق ترینشان عزیزترینشان! بعد از تو آدم ها تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند به قلبم نرسیدند .

دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 13:03
+7
yagmur
yagmur
ﻧــﻪ ﻧﻤـﯽ ﺩﺍﻧــﯽ !…
ﻫﯿﭽــﮑﺲ ﻧﻤــﯽ ﺩﺍﻧـــﺪ !…
ﭘﺸﺖ ﺍﯾــﻦ ﭼﻬــﺮﻩ ﯼ ﺁﺭﺍﻣـ ﺩﺭ ﺩﻟــــﻢ ﭼﻪ ﻣﯿﮕــﺬﺭﺩ !…
ﻧﻤـﯽ ﺩﺍﻧـﯽ !…
ﮐﺴــﯽ ﻧﻤـﯽ ﺩﺍﻧﺪ !..…
ﺍﯾــﻦ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻇﺎﻫــــــﺮ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻧـــــــﺎ ﺁﺭﺍﻡ !…
ﭼﻘــﺪﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻣـ ﻣﯿﮑﻨــﺪ !…

دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 12:59
+6
yagmur
yagmur
حماقت چیست…؟ این که من… تو را… با تمام بدی هایی که در حقم میکنی…!! هنوز… دوست دارم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 12:53
+7
yagmur
yagmur

درسی از زلیخا .....

وقتی زلیخا از حضرت یوسف (ع) تقاضای کامجویی کرد، قبل از این کار پارچه ای برداشت و بر روی خدایش (بت) انداخت و گفت: دیگر خدا نمی بیند..

و از خدایش هم عذر خواهی کرد.
زلیخایی که بت پرست است از یک سنگی به دست تراشیده حیا کرد و پارچه ای بر روی آن نهاد که گناهی را که انجام می دهد خدایش نبیند و حیای بین خود و خدایش (بت) را حفظ نمود...

دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 12:49
+5
yagmur
yagmur
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 12:37
+3
yagmur
yagmur
ای بابا همه بچه های ایران شر که اینجاییم{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 12:32
+4