نه من آنم که ز فيض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی در اگر باز نگردد ، نروم باز به جايی پشت ديوار نشينم ، چو گدا بر سر راهی کس به غير از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز کن در ، که جز اين خانه مرا نيست پناهی
باورت می شود! چندیســــــــت من و گلــــــــــــدان پشت پنجـــــــــــره قمار کـــــــــرده ایم. آن بر دادن گـــــــــــل و من بر آمـــــــــــــدن تو...