امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+10

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 17302
mehdy
230 پست
مرد - مجرد
1360-09-15
حالت من: خوشحال
ليسانس
پیمانکار
ايران - فارس - شیراز
رفته ام
نميکشم
LG
405
180 - 76
mehdy_1360_30@yahoo.com
09352509196

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(51 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(8 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

mehdy
mehdy
به گوسفنده می گن بزرگ ترین ارزوت چیه میگه یک بارم شده جلو وانت بشینم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 20:50
+3
mehdy
mehdy
غضنفر سوار ماشين تهرونيه بوده، تهرونيه هم يهو كل ميگذاره، پاشو ميگذاره رو گاز.. سرعت 100... 150...160... بعد برميگرده به غضنفر ميگه: ترسيدي؟! به خودت شاشيدي؟! غضنفر ميگه: سيكتير بابا!! بيا بهت سرعت نشون بدم! خلاصه تهرونيه رو ميبره سوار پيكانش ميكنه، بعد پاشو ميگذاره رو گاز.. سرعت 100.... 120...140...160... 180... برميگرده به تهرونيه ميگه: حالا ترسيدي؟ به خودت شاشيدي؟! تهرونيه ميبينه اين يارو كله خره، داره همينجور گاز ميده.. ميگه: آره بابا شاشيدم.. بيخيال شو! غضنفر برميگرده ميگه: الان ديگه بريني
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 20:49
+3
mehdy
mehdy
زنِ غضنفر دو قلو ميزاد،‌ غضنفر ميره صورت حساب بيمارستان رو حساب كنه،‌ به يارو ميگه:‌ حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 20:48
+4
mehdy
mehdy
وقتی ﺷﻤﺎ ﺗﻠﻔﻨﺘﻮﻧﻮ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﯾﻦ ﯾﺎ ﮔﻮﺷﯿﺘﻮﻥ ﺧﺎﻣﻮﺷﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭼﻪ ﻓﮑﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻦ؟
%۵۰ ﺷﻤﺎ ﻣُﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ!
%۴۹٫۵ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻣﯿﻤﯿﺮﯾﺪ!
%۰٫۵ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻧﮕﺘﻮﻧﻮ ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﯾﺪ ﯾﺎ ﺷﺎﺭﮊ ﮔﻮﺷﯿﺘﻮﻥ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪﻩ
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 19:21
+4
mehdy
mehdy
برای ل.ر.ه مهمون میرسه براش یه مرغ سر میبره. مهمونش میگه راضی به زحمت نبودیم . ل.ر.ه میگه : زحمتی نیست سه تاشون رو سگ خورد یکیشونم تو بخور
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 19:18
+3
mehdy
mehdy
غضنفر میره قهوه خونه میگه یه فنجون قهوه چنده..؟
-طرف میگه پونصد
غضنفر میگه شکرش چنده..؟
-میگه مجانیه
غضنفر میگه پس ۲کیلو شکر بده
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 19:18
+3
mehdy
mehdy
همیشه انقدر ساده نرو و مگذر
لااقل نگاهی به پشت سرت کن...!

شاید کسی در پی تو می دود و نامت را با صدای بی صدایی فریاد میزند...!
و تو... هیچ وقت او را ندیده ای
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 19:16
+3
mehdy
mehdy
ل.ر.ه بچشو میزاره مدرسه تو لندن تا انگلیسی یاد بگیره
بعد از یک سال میره بهش سر بزنه تمام همکلاسیاش داد میزنن : شمس الله بوات اومده
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 19:12
+3
mehdy
mehdy
همیشه فکر میکردم شیشه ها احساس ندارن
اما وقتی روی شیشه ی بخار گرفته نوشتم عشق ارام گریست
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 19:10
+3
mehdy
mehdy
امشب به قصه دل من گوش می کنی
فردا مرا چو قصه فراموش می کنی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 19:00
+3