بعداز مدت ها ديدمش..." />
دستامو گرفتو گفت چقدر دستات تغيير کرده..." />
خودمو کنترل کردم و فقط لبخندي زدم..." />
تو دلم گريه کردم و دم گوشش گفتم:بي معرفت!" />
دستاي من تغيير نکرده..." />
دستات به دستاي اون عادت کرده" />
آفلاين مي باشد! | |
بازديد توسط کاربران سايت » 43529 | |
M 0 R i c A R L0 | |
1048 پست | |
مرد - مجرد | |
1366-07-09 | |
حالت من: ناراحت | |
ليسانس | |
مهندس عمران-تدریس Auto Cad & 3d Max & ETabs | |
اسلام | |
ايران - تهران - Ekthiarie | |
مجردي | |
رفته ام | |
نميکشم | |
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شرق | |
HTC | |
206 | |
183 - 75 | |
moricarlo.mihanblog.com | |
amirscooter6@yahoo.com | |
09..5008743 | |
50 |
بعداز مدت ها ديدمش..." />
دستامو گرفتو گفت چقدر دستات تغيير کرده..." />
خودمو کنترل کردم و فقط لبخندي زدم..." />
تو دلم گريه کردم و دم گوشش گفتم:بي معرفت!" />
دستاي من تغيير نکرده..." />
دستات به دستاي اون عادت کرده" />
مینا دختر عموم استاد دانشگاهه" />،سوال میان ترم طرح کرده واسه دانشجوهاش رفته خوابیده پسر7 ساله اون دخترعموم که اون شب باهاش دعواش شده بود رفته زیر برگه ی سوالا نوشته "مینا گوزو " " />" />دخترعموی منم که گیج" />، رفته برگه رو داده به مسئول امتحانات، اونم که از دخترعموم گیج تر" />، سوالا رو تکثیر کرده داده دست شونصد تا دانشجو، دیگه خودتون تصور کنید جلسه ی امتحانو... " />" />" />