ali rad
.............................
ali rad
دلم تنگ میشه ................
ali rad
شبگردی میکنم. اما صدای نفسهایت را از پشت
هیچ پنجره و دیواری نمیشنوم. آسوده بخواب نازنینم،
شهر در امن و امان است ... تنها خانهی من است که در آتش میسوزد...
ali rad
گاهی که دلم
به اندازه ی تمام غروبها می گیرد
چشمهایم را فراموش می کنم
اما دریغ که گریه ی ، دستانم نیز مرا به تو نمی رساند
من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس
مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست
و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد
و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند
ali rad
کاش می شد گاهی،
به زبان سکوت با هم صحبت کرد.
دستور زبان سکوت را کاش همه می دانستند.
آن وقت چقدر سکوت هر شخص معنا داشت.
آنوقت چقدر سکوت می شد داشت در یک چشم.
چقدر دلتنگی می شد کاشت در یک نگاه.
ali rad
این راه آخرش کجاس..........
ali rad
دنیای بی شریعتی ...........جواب نمیده
ali rad
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد … نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت … ولی بسیار مشتاقم … که از خاک گلویم سوتکی سازد … گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش … تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد …. و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد … تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را
ali rad
برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم
میتواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند
ali rad
فـرهنـگ لـغـتهــا
نـیـاز بـه ویــرایــش دارند
بـرای مـعنی دلـتـنـگی
احتیـاج بــه ایــنهــمـه کـلمه نــیـســت,
دلتنـگی یــعنـــی
تـــو . . .