امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+30

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 14439
hosein
66 پست
مرد - مجرد
1367-10-06
حالت من: آروم و عادی
ليسانس
اسلام
ايران - تهران
با خانواده
نرفته ام
نميکشم
آزاد تهران جنوب
کشاورزی..گیاهپزشکی
موسيقي..شنا
پراید
1.70 - 70
h.pazooki67@yahoo.com
اذیت نکن دیگه

اينها را ايگنور کرده است

دوستان

(102 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(16 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

hosein
hosein
ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍﻫـَـﻢ ﻫﺴﺘﻦ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺧﻮﺷﮕﻠﻦ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.ﺣﺎﻻ ﻧﺎﻡ ﻧﻤﻴﺒﺮﻡ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺍﻻﻥ ﻻﻳﮏ ﻣﻴﮑﻨﻦ، ﮐﺎﻣﻨﺖ
ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ ﻣﻴﺒﻴﻨﻴﻤﺸﻮﻥ.......
دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 16:49
+4
hosein
hosein
عجب زمانه ای شده!
گذشت هم درگذشت ...
سعدی کجایی ببینی
بنی آدم ابزار یکدیگرند ...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 16:28
+4
hosein
hosein
پسری دختر زیبایی رو تو خیابون دید.... شیفته اش شد .... چند ساعتی باهم تو خیابون قدم میزدند ...

که یهویه مازراتی جلوی پاشون ترمز کرد . . .

دختره به پسر گفت :

خوش گذشت اما من همیشه نمیتونم پیاده راه برم .... کار نداری؟!! بای ...!

دختره نشست تو ماشین

راننده بهش گفت : خانوم ببخشید میشه پیاده بشی؟ ... من راننده این اقا هستم !!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 21:56
+5
hosein
hosein
یه دختر و پسر که روزی همدیگر را باتمام وجود دوست داشتن ، بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین شدند و آروم کنار هم نشستن ... دخترمیخواست چیزی را به پسر بگه ، ولی روش نمیشد ..!پسر هم کاغذی را آماده کرده بود که چیزی را که نمیتوانست به دختر بگوید در آن نوشته شده بود ...پسر وقتی دید داره به مقصد نزدیک میشه، کاغذ را به دختر داد ..دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفش را به پسر گفت که شاید پس از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اون را نبینه ...دختر قبل از این که نامهی پسر را بخواند ، به اون گفت :دیگه از اون خسته شده ، دیگه مثل گذشته عشقش را نسبت به اون از دست داده و الان پسر پیدا شده که بهتر از اونه ..!پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود ، با ناراحتی از ماشین پیاده شد............در همین حال ماشینی به پسر زد و پسردرجا مــُـرد ..دختر که با تمام وجود در حال گریه بود ، یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود!وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود:....

اگــه یــه روز تــرکــم کـنــی میــمیــرم......
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 00:37
+2
hosein
hosein
"اسمم" را سنگی نگه میدارد،
"جسمم" را گوری
و "یادم" را.......... نمیدانم.............
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 16:27
+3
hosein
hosein
دوستی ها کمرنگ ، بی کسی ها پیداست / راست گفتی سهراب ، آدم اینجا تنهاست . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 16:24
+2
hosein
hosein
هَـــر جــا دِلــــت مــیــخــواهَــد بُـــــــرو ...*
گـــفــتــم از عـــــاشـِـــق شــُـدن مـــــیـتـَرسَم
گــــفـتـی مـَـــــن فـَــــــرق دارَم...
آره تـــــــو فـَــــرق داشـــــتــی ...
قـَــــــشــنــگــتــَــر دروغ مـــــیــگــفــتــی..........
دیدگاه  •   •   •  1392/04/10 - 00:31
+4
hosein
hosein
به نیوتن گفتند برای چی از افتادن سیب تعجب کردی ؟؟؟

نیوتن گفت برای این که من زیر درخت گلابی نشسته بودم,,,,,,,,
دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 14:20
+4
hosein
hosein
ميگن 80 درصد مردم اين سواله به ظاهر سادرو غلط جواب ميدن! يعني شماهم جزوه اون 80 درصدي؟؟؟!!؟؟ :))))))
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 14:17
+4
hosein
hosein
وقتی میروی

حواست باشد

"حتما خدانگهدار را بگویی!"

تا خدا بیشتر حواسش را به من بدهد

آخر میدانی؟

خدا

به هوای تو مرا رها كرده است...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 14:14
+3
صفحات: 1 2 3 4 5 پست بیشتر