گفتم: خدايا سوالي دارم گفت: بپرس...... ...... گفتم: چرا هر موقع من شادم، همه با من ميخندن، ولي وقتي غمگينم كسي با من نميگريد ؟ گفت: خنده را براي جمع آوري دوست و غم را براي انتخاب بهترين دوست آفريدم. ----------------------------------------- Like یادتون نره.

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+66

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 47155
saman
1970 پست
مرد - مجرد
1371-03-25
حالت من: عصبانی
فوق ديپلم
دانشجو
اسلام
ايران - تهران - تهران
با خانواده
نرفته ام
نميکشم
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شرق
کامپیوتر-نرم افزار-در حال گذراندن دوره(MCITP)
فلسفه و آهنگهای غمگین و رانندگی حرفه ای و ریس تو خیابون و...
k750i
ندارم
177 - 75
mstech.ir
noblem2011@yahoo.com
09367586304

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(161 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(20 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

saman
saman

حرف زیاد داریم اما ؛


ما همه کارگریم


از کوره اگر در برویم


آجر می شود نانمان!

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 12:28
+4
saman
saman

خوش آنکه حدیث کفر و ایمان نشنید


افسانۀ کافر و مسلمان نشنید


جز جام شراب و دست ساقی نشناخت


جز رای نگار و حرف جانان نشنید

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 12:27
+4
saman
saman

باز آمده نوبهار و من سرگشته


در چنگ تحیرات مضطر گشته


عطار مگر ز خاک سر بر کرده ست


کاین گونه همه جهان معطر گشته؟!

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 12:25
+4
saman
saman

این که جز عشق هیچ نیست


تنها چیزیست که از عشق می دانیم


همین کافیست


بارِ کشتی باید


به قدرِ گنجایشِ آن باشد.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 11:07
+3
saman
saman

ای دوست تو غم داری و من غم دارم


تو حوصله کم داری و من کم دارم


تو قدر مرا بدان و من قدر تو را


چون هر چه توراست جمله من هم دارم

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 11:03
+3
saman
saman

باران ...


حقیقت آسمان را


به زمین خواهد رساند


حتی اگر


بزرگ ترین چتر غفلت را


بر سر گرفته باشیم.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 11:02
+3
saman
saman

محراب سجود خویشتن باید بود


معراج صعود خویشتن باید بود


بر گرد حریم خویشتن باید گشت


معمار وجود خویشتن باید بود

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 11:00
+3
saman
saman
ما ترجمان دردیم

در سرزمینی دیرپای


به قدمت تاریخ


با اسراری دیریاب


لگدکوب سواران روم و ترک و عرب و مغول


اما نه مغلوب


که چیرۀ اعصار ماییم


جویبارهای خُرد


در دل اقیانوس فنا شدند


در خاکی که


تمامی تاریخ را ایستادگی کرده ست


حتی مردن ما هم باید ایستاده باشد


نام ما مرگ را جواب کرده است.


دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 10:54
+3
saman
saman

داد درویشی از سر تمهید


سر قلیان خویش را به مرید


گفت از دوزخ ای نکو کردار


قدری آتش به روی آن بگذار


بگرفت و ببرد و باز آورد


عِِقد گوهر ز دُرج راز آورد


گفت در دوزخ آنچه گردیدم


درکات جحیم را دیدم


آتش هیزم و زغال نبود


اخگری بهر انتقال نبود


هیچکس آتشی نمی افروخت


زآتش خویش هر کسی می سوخت

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 10:52
+3
saman
saman

ای زندگی تن و توانم همه تو


جانی و دلی ای دل و جانم همه تو


تو هستی من شدی از آنی همه من


من نیست شدم در تو از آنم همه تو

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 10:47
+3