گفتم: خدايا سوالي دارم گفت: بپرس...... ...... گفتم: چرا هر موقع من شادم، همه با من ميخندن، ولي وقتي غمگينم كسي با من نميگريد ؟ گفت: خنده را براي جمع آوري دوست و غم را براي انتخاب بهترين دوست آفريدم. ----------------------------------------- Like یادتون نره.

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+66

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 47201
saman
1970 پست
مرد - مجرد
1371-03-25
حالت من: عصبانی
فوق ديپلم
دانشجو
اسلام
ايران - تهران - تهران
با خانواده
نرفته ام
نميکشم
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شرق
کامپیوتر-نرم افزار-در حال گذراندن دوره(MCITP)
فلسفه و آهنگهای غمگین و رانندگی حرفه ای و ریس تو خیابون و...
k750i
ندارم
177 - 75
mstech.ir
noblem2011@yahoo.com
09367586304

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(161 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(20 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

saman
saman
با هر نگاهت غرق آهم می کنی باز
هر شب کنار
پنجره می آیم و تو
چون برکه ای درگیر ماهم میکنی باز
من
طفل سرگردان رویاهای خویشم
اما تو داری سر به راهم می کنی باز
وقتی نمی بّرد کسی
دست از عبورم
بیخود اسیر گرگ وچاهم می کنی باز
یا مو نشانم می دهی یا پیچش مو
اسباب
گمراهی فراهم می کنی باز
در خود
شکستم-اینکه خندیدن ندارد
کوه
غرورم من تو کاهم می کنی باز
این قصه را هر باره از سر می نویسم
اما دچار اشتباهم
میکنی باز


(نجیب زاده)


دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 13:19
+4
saman
saman
عابری در پیچ جاده، مه زده، طوفان زده
می روی نیلوفرانه ریشه در امواج موج
مانده ام با خاطراتت چنگ بر گلدان زده
می روی افتان و خیزان لنگ لنگان، پاکشان
هرچه دوراز طعنه های مردمی عصیان زده
می روی پشت و پناهت کاسه کاسه آب چشم
زودتر ای آسمانی شهر را امان زده
مانده ام در قاب خالی پشت خیس پنچره
سایه ای در پیچ جاده، غم زده، بهتان زده
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 13:15
+3
saman
saman
عشق پاک آمدنی باشد و آموختنی نیست
عاشق دوست شرر دارد و افروختنی نیست
با تیغ دو ابرو دل اگر پاره شد آن دل
با سوزن و نخ پارگی اش دوختنی نیست
دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 18:01
+6
saman
saman
سیب سرخی به من بخشید و رفت/ساقه سبز دلم را چید و رفت
عاشقی های مرا باور نکرد/عاقبت بر عشق من خندید و رفت
اشک در چشمان سردم حلقه زد/بی مروت گریه م را دید و رفت
آخرین ویرایش توسط saman در [1392/05/27 - 18:01]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 18:00
+6
saman
saman
وقتی مهتاب تاریکی و محو می کنه٬تو رو صدا میکنم

آره من از اولشم تنها بودم ٬از قبل میدونستم

اشکالی نداره هر کی که هستی مهم نیست

اپنا همشون مثل همن ولی چیزی که میخوام اینه

که  کسی هست که بتونه قلبم و درک کنه

اگه اون یه نفر تو بودی ٬خوب بود  من

بهش فکر میکنم

دارم یواش یواش سردتر میشم من

فقط تو رو میخوام

من عروسک خیمه شب بازیتم

اشکام دارن میریزن

من از اولشم تنها بودم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 17:57
+6
saman
saman

برای من گریه نکن


آمده ام که با تو بگویم٬بعد از همه ی آنچه کردم بر تو عشق تو نیازمندم ولی تو حرف مرا باور نخواهی کرد آنچه خواهی دید دختریست که او را زمانی میشناخته ای ولی من مجبور بودم چیزهایی را تجربه کنم ٬مجبور بودم اینگونه باشم به همین دلیل آزادی را انتخاب کردم  و تازگی را تجربه کردم ولی هیچ چیز برایم جالب نبود البته انتظاری جز این نداشتم٬برای من گریه نکن واقعیت این است که من هرگز تورا ترک نکرده ام همه جا با تو بودم و بر قول خود وفا کردم برای همین است که از تو میخواهم  از من فاصله نگیری ٬برای من گریه نکن  حقیقت این است  که من هر گز تورا ترک نکرده م و همه جا به یاد تو بودم چیز زیاد دیگری ندارم که بگویم فقط میخواهم  به چشمای من نگاه کنی و ببینی که هر لحظه میخواهد فریاد بزند


دوستت دارم
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 17:55
+5
saman
saman

اگر دریای دل آبی ست                                           تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست                                               تویی معنای دنیایش



***



تو یعنی یک شقایق را                                          به یک پروانه بخشیدن
تویعنی از سحر تا شب                                         به زیبایی درخشیدن



***



تویعنی یک کبوتر را                                            زتنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را                                             به آرامی صدا کردن



(نجیب زاده)

دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 17:20
+5
saman
saman

قهوه ای تلخ بدون فال


نخی سیگار بدون آتش


موســـیقی بدون ترانه


شــاعری بدون شــعر


و من پشت میزی دو نفره بدون تو...


فرقی بین ما نیست...


همگی ما چیزی کم داریم!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 13:50
+4
saman
saman

یـــکی از همیـــــــن روزهــــــــــا


بایـــد خدا را صدا بــــــــــزنم

یک میــــــــز دو نفــــــــره


دو صنـــــــــدلــی

یــــــــکی مـــــــن


یـــــــــکی خــــــدا

حــــــرف نمـــــــیزنم


نـــــــگاهم کافیــــــست


میـــــــــدانم

برایـــــــــم اشــــــــک می ریــــــــزد!!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 13:48
+4
saman
saman
به نام آنکه مروارید عشق را در صدف معشوق قرار دارد.


چرا با من سرد و بی تفاوت رفتار میکنی؟.....چرا؟......
شاید تو هنوز نفهمیده ای که من.......فراموش شده ام......
که من.........محتاج محبتم
که من ........محتاج توام


ای که از یار نشان می طلبی یار کجاست
همه یارند ولی یار وفادار کجاست


وقتی خواستم زندگی کنم راه را بستند گفتند: غلط است.
وقتی خواستم متن سخن را به دل بگویم گفتند: دروغ است.
وقتی خواستم ستایش کنم گفتند: خرافات است.
وقتی خواستم بخندم گفتند: دیوانه است.
وقتی از درد دل پرسیدم گفتند: کودکی بیش نیست.
و حال که سخن نمیگویم میگویند عاشق است و تو ای دل خفته ی من
دوستت دارم


خداوندا نمیدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است.


زندگی گل زردی است به نام غم
مروارید غلطانی است به نام اشک
آیینه ای شکسته ای است به نام دل
فریاد بلندی است به نام آه


اگر شاعرم شعرم تو هستی
  اگرمن عاشقم عشقم تو هستی
اگر من کوچه ام عابر تو هستی
اگر من آن شراب کهنه هستم
تو بنای آن شراب کهنه هستی


عشق و محبت ستون عبادت است
از محبت بیش از حد عشق به وجود می آید
و عشق که به درجه ی کمال برسد تبدیل به عبادت می شود


دردیاری که در آن نیست کسی یار کسی

کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 12:23
+3