♥ نگار ♥
تو به خواب من آمدهای
و این زیباترین
فرصت میزبانی است!
باید چشم بر بیداریها ببندم
و تا ساعت خورشید زنگ بزند
تمام رؤیاها را با تو قدم بزنم
باید دستت را بگیرم
مراقبت باشم تا نترسی
وقتی زیر پایت خالی میشود!
♥ نگار ♥
روش صحیح کمک گرفتن از مردها در امر خانه تکانی:
عزیزم این مبل و باید عوض کنیم .لکه هاش پاک نمیشه. خیلی کثیفه!!!
.
.
.
کی میگه لکه هاش پاک نمیشه ! برو یه دستمال و شامپو بیار خودم تمیزش میکنم
♥ نگار ♥
چالش جدید منو مامانم:
زمون ما بچه حق نداشت دست ب کنترل بزنه.
.
.
الان ۳ روز دارم قانعش میکنم بابا زمان شما کنترل نبود
میگه : خفه شو احترام که بود
نسیم(✿◠‿◠)
4 سالگی = مامان همه چی بلده
10 سالگی = مامان خیلی چیزا بلده
16 سالگی =مامان همه? همه چیرو بلد نیست
18 سالگی =مامان هیچی بلد نیست من بهتر میدونم
22 سالگی =مامان کیه ؟
26 سالگی =مامان طرز فکرش مال قدیماست
30سالگی =مامان احتمالا میدونه
35 سالگی =قبل از اینکه تصمیم بگیریم ،از مامان سوال میکنیم
40 سالگی =من از خودم میپرسم که مامان تو این موقعیت چی فکر میکنه و چطور رفتار میکنه
70 سالگی = چقدر دوست داشتم الان میتونستم از مامانم بپرسم..
قدر مادرا رو بدونیم قبل از اینکه دیر بشه
♥ نگار ♥
ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻣﺸﺖ ﮐﺮﺩ ﺟﻠﻮﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ"" ﮔﻔﺖ :""
ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ گل ﮐﺪﻭﻣﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ ...
ﭼﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﻮﺩ ...
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺑﻮﺩ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺶ ﻣﺤﮑﻢ ﺯﺩﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ ﭼﭙﺶ
ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ...
ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ...
گل بود،،،،،
ﺍﺷﮑﺎﻡ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻡ ...
ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮﺩ،ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﺷﮑﺎﻣﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ...
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ تو ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻫﻢ گل بود!
آنکه تو را میخواهد!
به هر بهانه ای میماند!