محمد حسن کاظمی
چه جمله يِ عجيبيه دوستت دارم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هركى ميگه عاشقتر ميشه و هر كسى مى شنوه بى تفاوت تر
آخه چـــــــــــــــرا؟!!!!!
maryam
عشق چيز عجيبي نيست!
همين است كه تو دلت بگيرد و من نفسم...
AmiR
داستان واقعی از یک دختر
طبق گزارش دريافتي از اسياي دوردر يكي از پاركهاي كوچك در كشور تايلند دخترك عجيبي چند وقتي مردم ان منطقه را سر در گم كرده است. در اكثر عكسهايي كه در اين پارك گرفته ميشود اين دختر وجود دارد در صورتي كه اين دختر را تابه حال كسي از نزديك نديده است اين موضوع براي همه عادي شده بود تا اين كه خبرنگاري طي تحقيق از مردم فهميد اين دختر حدود چند سال پيش فوت شده است.
مردم وحشت كرده و از پارك دوري كردند.مسئولين پارك از روزنامه مذكور شكايت كرده و آن ها ناچار به عذرخواهي شدند و مردم دوباره به پارك روان شدند كه دوباره عكاسي عكس اين دختر در را در عكسي ثبت كرد.
عكاس بيچاره را جريمه و به زندان انداختند ولي او قسم مي خورد عكس واقعي است.
دوباره مدتي گذشت و بعد از مدتي دوربين كنترل ترافيك عكس اين دختر را در بين مردم ثبت كرد.
مامور مذكور از كار بي كار و جريمه شد.
از آن پس كسي آن دختر را نديد و اگر هم ديد به روي خودش نياورد.
AmiR
«اريك» ده سال در شيفت شب آلكاتراز كار كرد. از نظر او بدترين قسمت كار، رفتن به اتاق اعدام با صندلي الكتريكي بود. يك شب او روي صندلي شوك نشست و عكس يادگاري گرفت تا به دوستانش نشان دهد. وقتي فيلم را ظاهر كرد در عكس تصوير صورتي را ديد كه از پشت صندلي خيره به او نگاه ميكند. او هنوز هم نميداند آن صورت چه بود. اريك ميگويد گاهي اوقات واقعا احساس وحشت ميكردم. نگهبانهاي ديگر داستانهايي درباره اتفاقات آن جا تعريف ميكردند ولي من سعي ميكردم توجهي به حرف آنها نكنم اما گاهي اوقات احساس ترس اجتنابناپذير بود.
«مري مك كلر» دوازده سال است كه در اين جزيره كار ميكند. او از انزواي آن جا لذت ميبرد و ميگويد «اينجا يك محل فانتزي استاندارد براي من است.» با اين حال او هم اتفاقات عجيبي را تجربه كرده است. وي ميگويد«بارها برايم اتفاق افتاده كه احساس ميكردم كسي مرا نيشگون ميگيرد. من توضيحي براي آنها ندارم به همين خاطر هيچوقت در موردشان با كسي حرف نزدم.»
«جان بنر» در دهه پنجاه، چهار سال از عمر خود را در اين زندان گذراند اين سارق بانك كه هم اكنون در آريزونا زندگي ميكند درباره زوزههاي باد ميگويد «شب
behzad
زندگي من عجب زندگيه عجيبيه نيمي باختن نيمي هم "نبردن"
☺SAEED☻
نميدانم دوستت دارم چه واژه عجيبيست که هرکس ميگويدعاشق تر ميشود و هرکه ميشنود بي تفاوت تر
mah3a
عجب رسم عجيبي
بچه که بوديم ؛ از تکليف مي ترسيديم
بزرگ شديم از بلاتکليفي