یافتن پست: #آغوش

*elnaz* *
*elnaz* *
ایرادى ندارد! این شب ها که من تو را “آه” میکشم؛ تو در آغوش دیگرى نفس عمیق بکش تا دیوانه ترش کنى..  

                                                         
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 14:32
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

منم ُ نواده ی حوا                      کجاست قدرت چیدن؟! کجاست بال رهایی؟!                کجاست شوق پریدن؟! در این زمین گل آلود                  کجاست عزم دویدن؟! بگو ُحقیقت من کو؟!               در این هزاره ی مغشوش کجاست مستی خیام؟!          کجاست ساقی مدهوش؟! کجاست رندی حافظ؟!             کجاست گرمی آغوش؟! بگو رسالت من چیست؟!         در این زمانه ی سنگین چگونه نغمه بپاشم؟!               بر این جماعت رنگین چگونه گریه نباشم؟!                از این تبسم ننگین کجاست قلب تپیدن؟!              کجاست باور فردا؟! کجاست وسعت دیدن؟           کجاست پاکی دریا؟! کجاست راه رسیدن؟!            کجاست آخر دنیا؟!

دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 11:28
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
دلت که پیش کسی باشد و تنت در آغوش دیگری ، هزار خطبه هم که بخوانند خیانت است {-9-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/28 - 16:45
+3
مهسا
مهسا

به بگویید تمام شود !

نیست ..

من را خلاصه کرده ام در چند وجبی از یک !!!


دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 23:36
+4
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
7 دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 16:30
+8
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


من دیوانه ی آن لحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم ! عشق من ، بوسه با لجبازی ، بیشتر می چسبد !


2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 18:20
+6
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
آسمانِ شب را در آغوش میکشم تا خورشید را به دنیا بیاورد "صبح" ،

برایِ غافلانیـــــــــــــــــــــــــــــــ

کهـ

شب را خفتند و ندیدند مردی را

کهـ

تصویرِ کوهها را نقاب کرده بود برای اشکهایشــ ـ.




دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 13:17
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

مادر ای زیباترین تصویر چشم انداز عشـق


مادر ای آرامــش رویایی پـرواز عشـق


ای که چشم هستی از روی تو روشن میشود


آفرینش با تو معنا می شود ای راز عشـق


با تو و آن چشمـــهای نازنینت مـــادرم


میشود یک عمراحساسم غزل پرداز عشق


دستهایم را بگیــــر و راهیم کن تا خـدا


با تو ایمانم تمـامست ای مرا اعجاز عشق


در کنارم باش تا پیـــدا کنم راهـی پس از


کوچه های بی کسی در کوچۀ دلباز عشق


لحظه ای بنشیـن ، کمی از آرزوهایـت بگو


تا بشوراند دلم را نغمــــــۀ آواز عشق


من هنوزم عاشق آغوشتم ، یادش بخیـــر


کودکیها و ، شب و ، لالایی و ، آغاز عشق

دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 11:02
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

لحظه ی آبی عشق هنوز گوشم از گفتگوی بی گریه مان گرم بود !
از جایم بلند شدم ،پنجره را باز کردمو دیدم زندگی هم هراز گاهی زیباست !
شنیدم که کلاغ دیوار نشین حیاط
چه صدای قشنگی دارد ! فهمیدم که بیهوده به جنون مجنون می خندیدم !
فهمیدم که عشق ،
آسمان روشنی دارد ! روبه روی عکس سیاه و سفید تو ایستادم ،دستهایم را به وسعت « دوستت می دارم !» باز کردم ،و جهان را در آغوش گرفتم !

دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 10:33
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

رد پای خدا


روزی روزگاری بنده ای بود عاشق خدا و هر روز دست در دست خدا در کنار ساحل قدم میزد .


یک روز هنگام قدم زدن بنده به خدا گفت : خدایا می بینی ردپای هر دوی ما روی شنهای ساحل بجای مانده ؟


خدا گفت : آری .


بنده به خدا گفت : من تو را خیلی دوست دارم : اما گاهی اوقات می بینم تو مرا رها میکنی .


خدا گفت چرا چنین فکری میکنی ؟


بنده گفت : وقتی برمیگردم و پشت سرم را نگاه میکنم فقط ردپای خودم را می بینم و تو نیستی .


خدا خندید و گفت : اشتباه میکنی عزیزم آن ردپایی که می بینی ردپای من است و آن موقع موقعی است که تو در میانه زندگی درمانده شده ای و توان به پیش رفتن نداری .


آنگاه من تو را در آغوش میگیرم و به جلو میبرم .


آری آن ردپا : ردپای من است .

دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 20:42
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ