یافتن پست: #اتاق

zahra
zahra
نصفه شب از خواب پریدم ..... یه " هزار پا " داشت روی سینم به صورت کاملا پریودیک با فرکانس ثابتی حرکت میکرد ، من و میگی .....!!!! بلللللللند شدم رو هوا با یه حرکت فیلیپینی همینجور که داشتم دور خودم می پیچیدمو به لباسام چنگ مینداختم در اتاقو وا کردم پریدم تو هال ، ( یعنی تو اون لحظه اگه لینچان و جت لی و جکی چان با هم میریختن سرم ، ازم کتک میخوردن ، اصن کنترلمو کاملا از دست داده بودم ) . یه هاله ی ضعیفی از نور تو یه قسمتی از هال افتاده بود ، مثه یوز پلنگ خودمو رسوندم اونجا دیدم یه چیزی چسبیده به شلوارم ، مارو میگییییییی؟؟؟ با تمام قدرت با کف دست با پشت دست با مشت با آرنج همینجوری داشتم میکوبیدم به پام ، حالا منه بد بخت هم دستم درد گرفته بود هم پام ، ازون طرفم داشتم زهره ترک میشدم ، فکر میکردم این پاهاش گیر کرده تو شلوارم واسه همین کنده نمیشه ، آقا دورخیز کردم با پا رفتم تو دیوار تا له بشه ، دو سه تا غلتم روی زمین زدم تا کاملا پرس بشه ، یعنی حرکاتی کردم که یه گونگ فو کار حرفه ای از انجامش عاجزه ، بعد از اینکه خودمو آش و لاش کردمو دهن دستو پام سرویس شد پریدم چراغو روشن کردم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 13:14
+9
ronak
ronak
گمشدم میان اشکهایی که هرگز در چشمانم نماندند در اتاقی که رنگی به جز تاریکی ندیده تنهایی روح عذاب دیده مرا پر میکند گذر زمان غصه های مرده ام راجان تازه ای بخشید نبود تو وجودم را به ارامی در خود میکشد درد احساسات سفیدم را تیره کرد اما هیچکس به سکوتم گوش نداد
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 01:32
+3
ronak
ronak
پشت در اتاق عمل وایستادم منتظر دکترم که برم برای زایمان پرستاره اومده نگام میکنه میگه زاءو شمایی؟… میگم پـَـ نـَـ پـَـ خواهرمه.. ترسیده منو فرستاده جاش!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 14:59
+4
ronak
ronak
تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده میگه میخوای بند نافو ببری؟ پـَـَـ نَ ـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگیرم!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 14:49
+3
mina_z
mina_z
تو اتاق عمل بيمارستان مغز يك میوه فروش رو با يك روضه خوان عوض میکنن . بعد از بهبودي رفتن ديدند ميوه فروشه ميگه اگه خدا بخواد سيب كيلو 300 تومان و . . . رفتند مسجد ديدند روضه خونه تند تند دستاشو به هم مي زنه و ميگه بدو بدو كه امام حسينو كشتند .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 00:57
+7
gha3m
gha3m
تا حالا دقت کردین وقتی پسرا میرن حموم خوشگل میشن ولی وقتی دخترا میرن حموم زشت میشن و سریع میدون میرن تو اتاقشون که کسی نبینتشون؟؟؟!!!؟! البته به جز....
دیدگاه  •   •   •  1390/11/6 - 16:02
+4
aB'Bas S
aB'Bas S
.... يك... دو.... سه.... چندين و چند ...هر چقدر مي شمارم خوابم نمي برد من اين ستاره هاي خيالي را كه از سقف اتاقم تا بينهايت خاطرات تو جاري است .... يادش بخير وقتي بودي نيازي به شمردن ستاره ها نبود اصلا يادم نيست ستاره اي بود يا نبود هر چه بود شيرين بود حتي بي خوابي بدون شمردن ستاره ها.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 22:35
+6
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
مامانم ديروز بهم گفت پسرم وقت کردي يه دستي به سر و گوش اتاقت بکش ميگم يعني نامرتبه مامانم در حال انفجا گفت پ ن پ از بس اتاقت مرتبه ميترسم تو چشم بياد،چشم بخوره
دیدگاه  •   •   •  1390/11/4 - 02:33
+1
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
داداکوچولوم دوان دوان اومده تو اتاقم ميگه آجي ديشب تو جام جيش نکردم حالا واسم آمبولانس ميخري؟پ ن پ واسه اينکه تو خرج انداختي منو واست ي تنبيه سخت درنظر ميگيرم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/4 - 02:32
+1
sasan pool
sasan pool
این آهنگ داستان حال و روز من هست.واقعا به شاعرش تبریک میگم.از وقتی که شنیدم همینجوری دارم گریه میکنم.و حسرت می خورم.این سایت فایل صوتیشو قبول نمی کنه.نمیدونم چرا ولی متن شعرش در دید گاه براتون میزارم.
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/3 - 23:02
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ