یافتن پست: #اتاق

M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
غضنفر پشت در اتاق عمل بود ، پرستار صدا مي زنه: همراه مريض ... غضنفر ميگه: .... 0911487...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 23:03
+5
سحر
سحر
یکی از این موارد زیر در طول عمرتون حتما براتون اتفاق افتاده :

1-وارد اتاق میشین ... یادتون میره چی میخواین - از اتاق میرید بیرون - یادتون میاد که چی میخواستین
3-کوچیک که بودید فک میکردید واقعا قلب توی بدن این شکلیه "♥"
4-در یخچال رو آروم میبستید تا ببینید چراغش کی خاموش میشه
5-سعی میکردید یه تعادلی بین وضعیت خاموش و روشن بودن کلید چراغها برقرار کنید
دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 20:34
+9
سحر
سحر
اتاق خودمه..:d
دیدگاه  •   •   •  1390/11/18 - 16:05
+5
pooriya jooon
pooriya jooon
تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنيا اومده به دستيار ميگم چاقو رو بده ميگه ميخواي بند نافو ببري؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ ميخوام رقص چاقو كنم از مامان بچه شاباش بگيرم!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 16:07
+1
pooriya jooon
pooriya jooon
۱ – بعضي از ماهها ۳۰ روز دارند بعضي ۳۱ روز چند ماه ۲۹ روز دارد؟ ۲- اگر دكتر به شما ۳ قرص بدهد و بگويد هر نيم ساعت ۱ قرص بخور چقدر طول ميكشد تا تمام قرصها خورده شود؟ ۳- من ساعت ۸ شب به رختخواب رفتم و ساعتم را كوك كردم كه ۹ صبح زنگ بزند وقتي با صداي زنگ ساعت از خواب بيدار شدم چند ساعت خوابيده بودم؟ ۴-: عدد ۳۰ را به نيم تقسيم كنيد وعدد ۱۰ را به حاصل آن اضافه كنيد چه عددي به دست مي آيد؟ - مزرعه داري ۱۷ گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هايش به جز ۹ تا مردند چند گوسفند زنده برايش باقي مانده است؟ ۶- اگر تنها يك كبريت داشته باشيد و وارد يك اتاق سرد و تاريك شويد كه در آن يك بخاري نفتي يك چراغ نفتي و يك شمع باشد اول كداميك را روشن ميكنيد؟ ۷- فردي خانه اي ساخته كه هر چهار ديوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسي بزرگ به اين خانه نزديك ميشود اين خرس چه رنگي است؟ ۸- اگر ۲ سيب از ۳ سيب بردارين چند سيب داريد؟ ۹- حضرت موسي از هر حيوان چند تا با خود به كشتي برد؟ ۱۰- اگر اتوبوسي را با ۴۳ مسافر از مشهد به سمت تهران برانيد و در نيشابور ۵ مسافر را پياده كنيد و ۷ مسافر جديد را سوار كنيد و در دامغان ۸ مسافر
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 15:55
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
تو خوابگاه به هم اتاقیم میگم برو پنیر رو بذار تو یخچال برگشته میگه بزارمش تو یخچال؟؟؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ برو بزار رو اجاق گاز، زیرشم روشن کن تا برا صبحونه گرم باشه .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 00:07
+5
vahid
vahid
یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت.
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 13:58
ashkan
ashkan
دختر : بابا می­تونم برم پیش دوستم درس بخونم ؟ بابا : نه نمیشه . . . برو اتاقت درس بخون دختر : چرا آخه بابا ؟ پدر : واسه این که سالها پیش مامانت هم میومد پیش من درس بخونه
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 00:13
+1
ronak
ronak
در Romantic
هر روز صبح واقعیت را جا می‌گذاریم پشت در اتاق گریم و فكر مي كنيم به انتخاب ماسك ها از بس که آدم‌ها واقعی بودن‌مان را دوست ندارند...!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 18:36
+6
mitra
mitra
يه روز سه تا ديوونه رو مي اندازن تو يه اتاق دو تاشون مى رقصن، يکيشون هم ميگه: سبز - آبى - قرمز ازش مي پرسن چرا اين جورى مي گى؟ ميگه من رقص نورم!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 16:43
+10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ