یافتن پست: #احساس

roya
roya
میدونم یکی از از آن روزهای مبهم دور
وقتی جلوی تلویزیون روی کاناپه لم داده ای
و احتمالا بچه هات از سر و کولت بالا می روند
درست همان لحظه که قرار است احساس خوشبختی کنی،
ناگهان …
“یاد و خاطره ی من به سینه ات چنگ می زند”
دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 10:24
+5
roya
roya

1.jpg


به تو عادت دارم 
مثل پروانه به شمع
و تو هر لحظه که از من دوری من به ویرانگری فاصله می اندشم
در کتاب احساس فاصله یک فاجعه معنا شده است
تو توان آن داری که به این فاجعه پایان بخشی ؟!

دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 09:42
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



من سؤالم!
از ریزش باران
از گذر آب
از اشتیاق رسیدن به ناپیدای دریا

من سؤالم!
از جراحت احساس
از اندوه دوری بسیار
از خواب بی‌خواب اشتیاق

من سؤالم!
از خود بی‌قرار
از ناکجای تو در دامنه‌ی اسرار
و از آغوش محو شده در اوج خیال

سؤالم سؤال!
لیک
پُرخروش مانده
در دایره‌ی بی‌جواب . چرا من مانده ام تنها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟





دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 15:56
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
می شود فقط کمی

مواظب احساس من باشی

تا از بیم دلتنگی

پرپر نشود

می شود یک بار هم که شده

فقط یک بار

یک فنجان داغ ، مهربانی

مهمانم کنی

تا با قند تو دلم شیرین شود...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 21:17
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی به جایی می رسد

که آدم دست به خودکشی می­زند !

نه اینکه تیغ بردارد رگش را بزند

نه ..

قید احساسش را می زند…
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 20:06
+5
roya
roya


درد تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــدن،

مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید،

شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی...!

و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همه  فصلهایِ قشنگِ زندگیم خرید ام...

تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان....

دیوانـــــه، خود خــــواه،بی احساس.................

نمیــــفروشــــــــم..!!!! 


دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 14:49
+5
nanaz
nanaz

من سرم تو کار خودم بود داشتم خوندن نوشتن یاد می گرفنم[تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini1.jpg]


که یه روزی یه دختری رو دیدم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini2.jpg]


اون این شکلی بود [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini3.jpg]


ما با هم دوست شدیم و اوقات خیلی خوبی باهم داشتیم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini4.jpg]


من اونقدر دوسش داشتم که بهش هر چند وقت کادو میدادم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini5.jpg]


وقتی اون هدیه رو باز میکرد و از کادوم خوشش میومد اینجوری ذوق میکردم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  00%20%282%29.jpg]


در کنارش احساس خوشبختی و غرور میکردم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini7.jpg]


ما تقریبا همه شب ها با هم در حال گفتگو بودیم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini8.jpg]


همه اطرافیان بهمون حسودیشون میشد و اینجوری نگامون میکردن![تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini9.jpg]


همه چی خوب و عالی بود حتی فکر میکردم خوشبخت ترین آدم رو زمین هستم[تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini10.jpg]


 


اما وقتی روز عشق (ولنتاین) شد یواشکی تعقیبش کردم

و دیدم که اون گلی رو که من بهش دادم رو به یه پسره دیگه داد[تصویر:  03.gif]

[تصویر:  nini11.jpg]

[b]نمی خواستم باور کنم [تصویر:  03.gif]
[b][تصویر:  nini12.jpg]


من اینجوری شدم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini13.jpg]


و همچنان اینجوری بودم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini14.jpg]


سعی میکردم خودمو به بیخیالی بزنم و بهش فکر نکنم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  00.jpg]


 


کم کم داشتم فراموشش می کردم [تصویر:  03.gif]

سخت بود ولی تلاشمو میکردم [تصویر:  03.gif][تصویر:  nini15.gif]

بله … من موفق شدم! [تصویر:  03.gif]
آخرش تونستم اون دختر رو فراموش کنم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini16.jpg]


و در آخر …[تصویر:  03.gif]

نتیجه اخلاقی : هیچوقت خودتون رو اسیر و گرفتار این مسایل نکنید و بزارید تقدیر بهتری براتون رقم بزنه خود خدا

راستی اسم این چیزا عشق و عاشقی نیست…


Related posts:

دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 13:37
+8
sara
sara
عاشقی زمانی است که دیگری در یابد به تمامی از آن اویی به هنگام نیاز به تو،
احساس کند که نه تنها هرگز شکست یا ناکامی او را موجب نخواهی شد،
بلکه در همه حال در کنارش خواهی ماند.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 08:20
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



نیستی
نمی بینمت
صدایی نیست
احساست نمی کنم

دور شده ای
تار
کم رنگ....

شاید چشمانم کم سو شده اند

شاید هم
فراموش شده ام
نمیدانم

اما
تو بدان

اینجا احساسی است که نا آرام است

قلبی است که می تپد

عشقی است که به اندازه موسیقی اش پر احساس است

تنی است که در آتش می سوزد

اما تو
دور می شوی ....
و
دیر می شود....





دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 21:00
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO



شاید تو
سکوت میان کلامم باشی
دیده نمی شوی
اما من، تو را احساس می کنم
شاید تو
هیاهوی قلبم باشی
شنیده نمی شوی
اما من تو را نفس می کشم




دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 19:57
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ