یافتن پست: #اشک

ali
ali
اجازه ... ! اشک سه حرف ندارد ... ، اشک خیلی حرف دارد!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 23:08
+5
پاراگلایدر
پاراگلایدر
این روزها داستانهای محبوبم آنهایی است که هیچ جور روی پرده سینما جای نمی گیرد. انگار آنقدر بزرگ و عمیق است که در هیچ پرده ای ، هیچ فکری، هیچ تخیلی جا نمی گیرد. یک شخصیت مستقل خاص دارد برای خودش. این روزها . فقط کلمه . فقط فکر. نه موسیقی هست نه اشک نه نگاه. فقط این کلماتند که توی ذهنت نقش می بندند تا داستان تو را باز بگویند. داستانی که فقط خاص توی خواننده است. کسی هست بتواند مسخ را بر روی پرده بیاورد؟ کسی هست خشم و هیاهو را بسازد آن طور که فالکنر تو را منقلب می کند؟ اصلا کسی را توان این هست که صد سال تنهایی را بر روی پرده سینما ببیند؟ ولی من هنوز سینما را دوست دارم. هنوز ساعت۵ صبح بیدار می شوم و در شور برنده شدن "جدایی نادر از سیمین" بالا و پایین می پرم و برای پیمان معادی عزیز ذوق می کنم. هنوز موسیقی فیلمهاست که توی ذهنم می ماند و نگاه خاص آن لحظه عاشقی. هنوز دوست دارم داستانهای محبوبم رافیلم کنند و من ببینمشان. هنوز نمی دانم کدامشان بهترند. انگار تنها می دانم باید داستانها را شنید. خواند . دید. انگار این حکایت است که مهم باشد....
2 دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 20:18
+10
elahe
elahe
نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 00:21
+2
elahe
elahe
اشک بهترین پدیده ی دنیاست ولی تا زیبا ترین چیز ها رو از انسان نگیره خودشو تقدیم نمیکنه.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 00:19
+1
gamer
gamer
خوابی؟ خوب اشکالی نداره، هر وقت بیدار شدی بهت می گم... بخواب
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 20:06
gamer
gamer
کاش قطره ای اشک بودم
 که در چشمانت متولد می شدم و 
بر گونه هایت زندگی می کردم و بر لبانت می مُردم
 تا بدانی چقدر عاشق تو هستم.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 19:58
مهسا
مهسا
چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه ها تو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوز هم دوسش داری
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:58
+6
مهسا
مهسا
گریه می کنم آنقدر که توی اشکهایم غرق شوی . . . آنوقت باورم می شود مــــال منــــی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:52
+5
مهسا
مهسا
سلام بهانه من دلت را راهی کن تا همسفر روزهای سخت دلم شود آخه دل من بی تاب دلت شده اشکها مرهم زخمش شده کاری نمیشه کرد مسافر زمان شده باور می کنی .عاشقت شده؟
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:50
+7
elahe
elahe
ای اشک ، گرم و آرام ببار بر گونه بیمار من ، ای غم ، تو هم لذت ببر از این همه آزار من
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:41
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ