mah3a
همینجا میخوام اعتراف کنم که:
وقتی این درب های اتوماتیک جلوم باز میشه یه غرور خاصی بهم دست میده اصن توو اون لحظه خدارو بنده نیسم...
sasan pool
بر خال لبت طواف کردم ای دوست
بر جرم خود اعتراف کردم ای دوست
مردم همه در مسجد شهرند وَ من
در چشم تو اعتکاف کردم ای دوست . . .
امید
نوشته ی یک معلم
"می خواهید در آینده چه کاره شوید؟ الگوی شما چه کسی است ؟..."
ادامه در دیدگاه...
mah3a
من كه ميدونم چه دسته گلى به آب دادى ، ميخوام از زبون خودت بشنوم
.
.
.
.
قديميترين تاكتيك اعتراف گيرى مادرا از بچه ها در طول تاريخ
ebrahim
در مراسم توديع پدر پابلو، کشيشي که 30 سال در کليساي شهر کوچکي خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از يکي از سياستمداران اهل محل براي سخنراني دعوت شده بود .
در روز موعود، مهمان سياستمدار تاخير داشت و بنابرين کشيش تصميم گرفت کمي براي مستمعين صحبت کند.
پشت ميکروفن قرار گرفته و گفت: 30 سال قبل وارد اين شهر شدم .
انگار همين ديروز بود.
راستش را بخواهيد، اولين کسي که براي اعتراف وارد کليسا شد، مرا به وحشت انداخت.
به دزدي هايش، باج گيري، رشوه خواري، هوس راني، زنا و هر گناه ديگري که تصور کنيد اعتراف کرد .
آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترين نقطه زمين فرستاده است ولي با گذشت زمان و آشنايي با بقيه اهل محل دريافتم که در اشتباه بودهام و اين شهر مردمي نيک دارد .
در اين لحظه سياستمدار وارد کليسا شده و از او خواستند که پشت ميکروفن قرار گيرد .
در ابتدا از اينکه تاخير داشت عذر خواهي کرد و سپس گفت که به ياد دارد که زمانيکه پدر پابلو وارد شهر شد، او اولين کسي بود که براي اعتراف مراجعه کرد.
نتيجه اخلاقي: وقت شناس باشيد !
ولی من هر وقت جلوشون میرم باز نمیشن........
1390/12/25 - 20:51heh
1390/12/25 - 20:53