یافتن پست: #اون

sonya
sonya
خداوندا
ببخش آن گناهان من را که پرده عصمت را می درد .
ببخش آن گناهان من را که بدبختی را نازل می کند .
ببخش آن گناهان من را که نعمت ها را بر من تغییر می دهد .
ببخش آن گناهان من را که مانع اجابت دعا می شو د .
ببخش آن گناهان من را که بلا را فرود می آورد .
ببخش آن گناهان من را که امیدم را به تو قطع می کند .
ببخش همه گناهانی را که دامنم بدان آلوده گشته ...

و تمام خطاهایی که مرتکب گشتم ....آمین..
دیدگاه  •   •   •  1393/07/6 - 21:13
+8
بابك
بابك
خانم معلم:سه تا پرنده هست يکي رو با تير بزنيم چند تا داريم؟
شاگرد:هيچ?!
معلم:چرا؟
شاگرد:بقيه ميپرن ديگه!
معلم:دو تا داريم اما از طرز فکرت خوشم اومد حالا شما يه مسئاله بسازيد!
شاگرد:سه تا خانم بستني ميخورن يکي ليس ميزنه يکي گاز ميزنه يکي ميکنه دهنش درمياره کدوم شوهر داره؟
معلم سرخ ميشه ميگه اونيکه مي کنه دهنش!
شاگرد:نه اونيکه حلقه دستشه ولي از طرز فکرت خوشم اومد ...
دیدگاه  •   •   •  1393/07/5 - 11:22
+9
sonya
sonya
عاشــــق شدن چیز ساده ایست ….

آنقدر که همه ی انسانها

توان تجربه کردن اون رو دارند !

مهم عاشــــــــق ماندن است ؛
بی انتــــــــــها

بی زوال

تا ابــــــد ؛

بی منـــــت …
دیدگاه  •   •   •  1393/07/4 - 14:27
+6
sonya
sonya
http://shabhayetanhayi.ir/wp-content/uploads/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9_www.shabhayetanhayi.ir-28.gif

..ازمن یه نصیحت..... ...اونی كه یكبار تـــنهـــات گذاشت بازم تنهات میذاره... ...اونی كه یه باربهت خـــیـــــانــــت كردبازم خیانت میكنه... ...اونی كه یك باررفــــیـــق نـــیـــمــــه راه شده بازم وسط راه رهات میكنه... ...اونی كه رفـــتــــه دیگه رفـــتـــه...درروبه روش بـــبنـــد و نذار با زندگیــــت بازی كنه... دیگه هیچوقت بهش اعتمادنكن....هیچوقت... خاكستر سيگارم را از پنجره... به بيرون مي ريزم... آي آدم ها... دنياي شما زير سيگاري من است!!!

http://8pic.ir/images/mscey1nq96da5sc82l96.gif

خاكستر سيگارم را از پنجره... به بيرون مي ريزم...
آي آدم ها... دنياي شما زير سيگاري من است!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/07/4 - 13:57
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یادش بخیر
لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب
بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت
توی هیچ چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت
.
.
.
یادش بخیر؛ در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامونو جلد کنه !
.
.
.
.
.
.
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم
تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می فته
.
.
.
.
.
یادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که
زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی ؟!!
افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه
از انتصاب به عنوان مدیر کل شرکت مایکروسافت هم بالاتر بود
.
.
.
من مدرسه که میرفتم همیشه سر کلاس به این فک میکردم که
اگه پنکه سقفی بیفته کله کیا قطع میشه !
.
.
.
.
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم
الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم
گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم
.
.
.
.
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم
درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن
.
.
.
.
.
..
یادتون میاد
اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم !!!!!!!!!!
یادش به خیر.........
1 دیدگاه  •   •   •  1393/07/4 - 11:05
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻋﮑﺲ ﺑﭽﻪ ﮔﯿﺎﻣﻮﻧﻪ ﻫﺎﺍﺍ ... زمانی که کروموزوم بودیم

•~       •~    

   •~   

•~
 •~    •~ 

   •~   

   
•~      ⊙_⊙~~

•~   •~      •~  

•~      •~  •~ 
همه یه شکل بودیم..
اما من با همه فرق داشتم نگا نگا اون وسطم چه جذابم
از اولم چشام سگ داشت...!
دیدگاه  •   •   •  1393/07/3 - 21:24
+6
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
دختره قیافش شبیه داشبورد نیسانه,از دور میدون عِشرت آباد رد بشه واسش دفترچه اعزام به خدمت رد میکنند, با اون هیکلش از جلو تلوزیون رد شه به این برکت سه قسمت سریالو از دست میدی,بعدنوشته:
نکند مرا بخاطر زیباییییییم بخواهی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی به همین سوی چراغ اعتماد بنفس اینو اگه کاکتوس داشت سالی سه بارهلو میداد!!!!!!
2 دیدگاه  •   •   •  1393/07/3 - 16:24
+6
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺨﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻧﻴﺪ
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺑﻨﺪﺭ ﻋﺒﺎﺱ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻦ ﯼ ﺣﮑﻤﻮ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻦ
ﺳﻨﮕﺴﺎﺭ ﻱ ﺯﻥ ﺧﻴﻠﻲ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ ﺑﻮﺩ
ﺯﻥ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﭼﺎﻟﻪ ﻭ ﺗﺎﺳﻴﻨﻪ ﺯﻳﺮﺧﺎﮎ ﺑﻮﺩ
ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺒﺨﺸﺘﺶ،
ﺍﻣﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﭘﺮ ﺳﻨﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩﺀ ﺩﺳﺘﻮﺭ
ﻗﺎﺿﻲ
ﻣﻴﮕﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﻱ،ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﭼﻲ ﺑﺮﺍﺕ ﮐﻢ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ؟
ﺯﻧﻪ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺁﺧﻪ ﺍﻭﻥ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺖ،
ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺑﻮﺩ،
ﺍﻳﻨﻮ ﺑﻔﻬﻢ
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺩﺍﺩ : ﻣﻴﺰﺩ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻧﺒﻮﺩﻡ
ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﮐﻲ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﮐﺎﺭ ﻣﻴﮑﺮﺩﻡ
ﻫﻤﺶ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮﻥ ﺑﻮﺩ .
ﺧﻴﻠﻲ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺑﻮﺩ
ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺩﺧﻴﺎﻧﺘﮑﺎﺭﻣﻴﮕﻒﺕ : ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻮﺱ ﺑﻮﺩ
ﻫﻤﻴﻦ
ﺯﻧﻪ ﺩﺍﺩ ﻣﻴﺰﺩ : ﻧﺎﻣﺮﺩ،ﮐﺜﺎﻑﺕ،ﺁﺷﻐﺎﻝ
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻻﺩﻳﺪﻱ ﻫﻴﭽﮑﺲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﺯﻧﻪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﺑﺨﺎﻃﺮﺩﺧﺘﺮﻣﻮﻥ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ
ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻴﮑﻨﻢ
ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺍﺩﻣﻴﺰﺩﻥ ﺑﺒﺨﺸﺶ ﺑﺒﺨﺶ
ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﻣﻴﮕﻔﺘﻦ ﺑﮑﺸﺶ ﺑﮑﺶ
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎﻱ ﻗﺎﺿﻲ ﺣﮑﻤﻮ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻴﺪ
ﻗﺎﺿﻲ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮐﺮﺩﻭ ﮔﻔﺖ ﻭﺻﻴﺘﻲ ﻧﺪﺍﺭﻱ؟
ﺯﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺰﺍﺭﻳﺪ ﺑﺮﺍ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭﺑﭽﻤﻮ ﺷﻴﺮ ﺑﺪﻡ
ﯼ ﺑﭽﻪ 20 ﻣﺎﻫﻪ،ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺗﻮﺑﻐﻞ ﻣﺎﺩﺭﺵ
ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮐﺎﺭﮐﺮﺩﻥ ﺷﻴﺮﻧﺨﻮﺭﺩ
ﺗﺎﺑﭽﻪ ﺭﻭﺟﺪﺍﻣﻴﮑﺮﺩﻥ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺷﻴﺮﺷﻴﺮ
ﭘﺪﺭﺵ ﺍﻭﻣﺪﺟﻠﻮﮔﺮﻓﺘﺶ ﻭﮔﻔﺖ ﭘﺲ
ﭼﺮﺍﺷﻴﺮﻧﻤﻴﺨﻮﺭﻱ؟
ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺖ
ﺁﺧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺴﺘﻨﻴﺶ ﺧﻮﺷﻤﺰﺗﺮﻩ
:|
ﺭﻭﺍﻧﯿﻢ ﺧﻭﺩﺗﯽ
1 دیدگاه  •   •   •  1393/07/3 - 16:14
+6
*elnaz* *
*elnaz* *

دلخور که باشی ، 


خیلی راحت چمدونت رو می بندی و می ری ،


دلت رو تو دستت می گیری و می گذری .


دلتنگ که باشی ،


اگه همه ی دنیا هم جمع بشن و بهت بگن برو 


بازم بهونه ای واسه ی موندن جور می کنی و می مونی .


اما امان از روزی که هم دلخور باشی و هم دلتنگ ...


امان از روزی که پُر از حرف نزده باشی و ناگفته هات بغض بشه تو گلوت ...


اون موقع ست که تو می مونی و یه حجم پُر از بلاتکلیفی و سردرگمی ... 


ولی باید صبور بود


این سردرگمی ها هم می گذره 


مگــــــــــــه نــــــــــــــه ؟؟؟

دیدگاه  •   •   •  1393/07/2 - 22:34
+6
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
زنی با صورت کبود رفت سراغ دکتردکتر پرسید: چی شده؟
زن گفت: دکتر، هر وقت شوهرم مست می یاد خونه، منو زیر مشت و لگد می گیره دکتر گفت
هر وقت شوهرت مست اومد خونه
یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن
و این کار رو ادامه بده
دو هفته بعد، زن با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت
زن گفت: دکتر، قرقره چای سبز فوق العاده بود
هر بار شوهرم مست اومد خونه
من شروع کردم به قرقره کردن چای سبز وشوهرم دیگه به من کاری نداشت
و الان رابطمون خيلی بهتر شده
حتی اون كمتر مشروب می خوره
دکتر گفت می بینی؟ اگه جلوی زبونت رو بگیری، خیلی چیزا حل می شن
دیدگاه  •   •   •  1393/07/2 - 17:16
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ