یافتن پست: #اون

mohamadjavad
mohamadjavad
بهش پیام دادم کجایی؟گفت سخت سرماخوردم توخونه افتادمبهش گفتم مواظب باش اونی ک پیشت نشسته سرمانخوره!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 11:58
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تا آخرش بخون :

ﻳﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻲ ﺍﺻﻴﻞ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻧﻤﻴﮕﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ؟ ﺗﺎ
ﺍﻳﻦ ﺣﺪ؟
ﻣﻴﮕﻪ ﺩﮐﮑﮑﮑﻞ ﺍﻳﻨﺠﻮﻭﻭﻭﺭﺭﺭﺭ
ﻳﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻲ ﺍﺻﻴﻞ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻧﻤﻴﮕﻪ ﮐﻴﻒ ﭘﻮﻝ
ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻴﮕﻪ
ﭘﻮﻝ ﮐﻴﻒ
ﻳﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻲ ﺍﺻﻴﻞ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻧﻤﻲ ﺩُﻭﻩِ ﺑﻠﮑﻪ ﺩﻭ
ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ
ﻳﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻰ ﺍﺻﻴﻞ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﭼﻴﺰﻯ ﻳﺎﺩﺵ ﻧﻤﻴﺮﻩ
ﺑﻠﻜﻪ ﻳﺎﺩ
ﻣﻴﻜﻨﻪ
ﻳﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻲ ﺍﺻﻴﻞ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﺻﺒﺮ ﻧﻤﻲ ﮐﻨﻪ
ﺍﻳﺴﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﻪ
ﻳﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻲ ﺍﺻﻴﻞ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻣﻮﺫﻳﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻧﻤﻲ
ﮐﻨﻪ ﺑﻠﮑﻪ
ﻣﻮﻝ ﻣﻲ ﮐﻨﻪ
ﻳﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻲ ﺍﺻﻴﻞ ﻫﻴﺠﻮﻗﺖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺳﺮ ﺩﺭ
ﮔﻤﻲ ﻧﻤﻲ
ﮐﻨﻪ ﺑﻠﮑﻪ ﮔﺞ ﮔﺠﻲ ﮐﺎﻧﺪﻩ
ﻳﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻲ ﺍﺻﻴﻞ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻧﻤﻰ ﮔﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻠﮑﻪ
ﻣﻰ ﮔﻪ
ﺧﺎﺍﺍﺍ
ﻳﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻲ ﺍﺻﻴﻞ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﭘﺎﻧﻤﻴﺸﻪ ﺑﺮﻩ
ﺳﺮﺳﻔﺮﻩ ﺑﻠﮑﻪ
ﮔﻨﮕﺴﻮ ﻣﻴﮑﻨﻪ
ﻳﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻲ ﺍﺻﻴﻞ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻧﻤﻴﮕﻪ ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ !
ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻴﮕﻪ
ﺷﻔﺘﻪ ﺳﮓ
ﻳﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻲ ﺍﺻﻴﻞ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﮐﻪ
ﮐﺎﺭﺍﺷﻮ ﺑﻪ ﮐُﻨﺪﻱ
ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻴﺪﻩ ﻧﻤﻴﮕﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﻣﻴﮕﻪ ﻟَﺴﻪ ﻣﻮﺱ
ﺍﻓﺘﺨــــﺎﺭ ﮐﻤﺒﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﯿﻤﻪ
6 دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 18:43
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی وقتا...
بعد از یک اتفاق...
مثل یه بیمار تصادفی...
اونقد داغی که نمی فهمی چه ضربه ای خوردی...
چقدر دلت شکسته...
چقدر ضعیف شدی...
چقدر هر لحظه امکان داره زانوهات خم شه و بیفتی...
فقط وقتی میفهمی
که یهو بی دلیل صدای گریه ات پر میشه تو فضای تنهاییت...
همین!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 15:38
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



مورد داشتیم...
دختره رفته رانی خریده ،
گوشش نوشته بوده " اصل "
اونم با ماژیک زیرش نوشت:
مژده ، 19 ، تهران o_O
دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 15:36
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه معلم داشتیم بهش گفتیم رونالدینیو
به این سمت کلاس نگاه می کرد به اون طرفیا منفی می داد!
خیلی تکنیکی بود!!!!!!!!:)):))
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 15:33
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تبلیغ آبمیوه سان استار در واقعیت
دینگ دینگ
-ببین کیه؟
-خانم دو تا لیوان اضافه کن عمو اینا اومدن
دینگ دینگ
-ببین کیه؟
-خانم به بدبخت شدیم. 3 تا لیوان اضافه کن دایی اینا هم اومدن
دینگ دینگ
-ای تف تو این زندگی.
خانم دهنمون سرویسه. خاله اینا اومدن. الان 4 تا شربت دیگه از کجا بیاریم؟
دینگ دینگ یا پیغمبر.
خانم اون شیشه شربتو بده بندازم دور که من باشم دیگه هوس سان استار نکنم
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 15:21
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ای کاش تو لیست مخاطبا یه اسم باشه که وقتی دلت میگیره اس بدی بگی حالم گرفته اونم نپرسه چته؟چرا؟چی شده؟
فقط بگه دلت غلط کرده وقتی منو داره بگیره....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ما ک بخیل نیستیم ولی هرکی داره ایشالا موقع اس دادن شارژش تموم شه !
دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 15:16
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خداوندا

تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم

مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را

مبادا گم کنم اهداف زیبا را

مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت

خداوندا مرا مگذار تنها لحظه ای حتی
دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 15:06
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




ژله ی رز سیب

مواد لازم
یک بسته ژله ی اناناس یا موز
یکی دو تا سیب قرمز
یک لیوان شکر
ابلیمو یک قاشق
گلاب دو قاشق
ابتدا سیب رو بدون اینکه پوستش رو بکنید به حلقه های خیلی باریک ببرید و وسط حلقه که دونه های سیبه رو خارج کنید .میتونید همون اول با کمک چاقو از بالا یه سوراخ ایجاد کنید و دونه هاشو در بییارید.
اگه حلقه ها شکست یا بد شکل شد مهم نیست همونجوری بزارید تو یه تابه یا قابلمه ای که کفش پهن باشه
دو لیوان اب و شکر رو بجوشونید و بزارید ده دقیقه ای بجوشه .گلاب و ابلیمو رو اضافه کنید و زیرشو خاموش کنید .شربت رو بریزید روی سیبها طوریکه روی همشونو بگیره
اگه برشهاتون خیلی نازک و چیپسی نشده دوسه دقیقه زیر تابه رو روشن کنید وگرنه نیازی به اینکار نیست .سیبها با حرارت شربت نرم میشن
در تابه رو بزارید و تا خنک شدن تابه صبر کنید
حالا شروع کنید به گل درست کردن .حلقه ها رو بزارید تو یه بشقاب .اول از وسط نصف کنید و دونه دونه دور هم بپیچید
چون تو شربت رفته کاملا نرم شده و انتهای اون به دلیل شربت به هم میچسبه و باز نمیشه
ژله رو طبق دستور روش درست کنید و بزارید خنک بشه
حالا رز اماده رو بزارید کف ظرف سرو و کمی از ژله رو طوریکه انتهای اونو بگیره بریزید زیرش و بزارید تو یخچال تا کمی سفت بشه حالا به ارومی بقیه ی ژله رو بریزید تا روی رز رو بگیره
ظرفهای اماده رو بزارید تو یخچال و تا برید غذا رو اماده کنید دسرتون هم اماده میشه
دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 14:39
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دو تا دختره داشتن با خاطرات لاغریشون واسه هم افه میومدن..
.
.اولی می گه من اونقدر لاغر بودم که وقتی می رفتم حموم مامانم با یه چیزی روی چاه رو می پوشوند تا من توی چاه نیفتم.... !!!
.
دومی می گه این که چیزی نیست، من یه بار یه آلبالو رو باهسته قورت دادم، همه ی فامیلامون میگفتن چند ماهه حامله ای؟
دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 14:34
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ