یافتن پست: #بابا

مهسا
مهسا
چند وقت پیش حس کمبود محبت داشتم

رفتم ی کم بتادین تو دستم ریختم و اومدم جلو مامانم
سرفه کردم گفتم وای خون دارم خون بالا میارم !
مامانم زد تو سرم گفت از بسکه میری
تو اون اینترنت بی صاحاب
برو توالت فرشامو کثیف کردی ..
بابام که داشت اخبار نیگا می کرد
خواهر کوچیکم هم داشت از خوشحالی
بالا پایین می پرید و میگفت آخ جون اگه بمیری
اتاقت مال من می شه !
{-15-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 23:53
+7
saqar
saqar
در CARLO
“قيافه ي يه پسر وقتي مامان و باباش ميگن بريم برات خواستگاري!”
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 20:37
+4
مهسا
مهسا
اینجــــا ای ست...
خرابــــه ای از جنــس ...
از جنس ...
از جنــــس دختـــری که باباست...
خانــــــه ات آباد کجایـــی...!!؟؟

1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 19:41
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﯾﺸﺐ ﺳﺎﻋﺖ ۲ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻫﻨﺪﺯﻓﺮﯼ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﺑﻮﺩ ﺟﻠﻮ تلویزیون ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﯽ ﻭﯼ ﻫﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﻮﺩ و ﯾﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻭ ﻭﻟﻮﻡ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺑﻮﺩ ﯾﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻭ ﻭﻟﻮﻡ تلویزیون. ﭼﺮﺍﻏﺎﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﺸمﺎﺭﻭ ﺑﺴﺘﻢ و به ﺟﺎی ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﻮشی رو ﺯﯾﺎﺩ ﮐﻨﻢ ﺻﺪﺍﯼ تلویزیونﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺑﺮﺩﻡ ﺑﺎﻻ یهو برقا ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ.
ﺩﯾﺪﻡ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑه ﺘﺮﺗﯿﺐ ﺑﺎ ﻭﯾﻨﭽﺴﺘﺮ ﻭ ﺷﻠﻨﮓ ﻭ ﮐﻔﮕﯿﺮ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﻡ وﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ.
ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺑﺎﻣﻢ که ﻫﯿﭽﯽ ﺑﻬﻢ ﻧﮕﻔﺖ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻟﮕﺪ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 17:53
+4
saman
saman
بچه بودیم ، هرکی بهمون فحش میداد
کف دستمونو نشونش میدادیم
میگفتیم آینه آینه ! {-7-}
حالا اگه جرات داری به بچه های امروزی فحش بده
یه چیزی جوابتو میده که باید معنیشو از بابات بپرسی

به افتخار ساده بودنمون بزنید کف قشنگرو دهه هفتادیا

به افتخار گودزیلا های جامعه بزنید{-33-}{-33-}{-33-}
آخرین ویرایش توسط saman در [1392/04/9 - 17:45]
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 17:44
+6
saman
saman
ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻢ ﯾﻪ ﮐﺎﺭﺕ ﺷﺎﺭﮊ ﺑﺨﺮ ﻭﺍﺳﻢ


ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﯾﻬﻮ ﺁﻧﺘﻦ ﮔﻮﺷﯿﺶ ﺭﻓﺖ


ﻣﻦ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺍﻟﻮﻭ ﺍﻟﻮﻭ… ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻔﺖ:


ﻫﯽ ﺍﻟﻮﻭ ﺍﻟﻮﻭ ﻧﮑﻦ ﺍﺻﻼ ﺻﺪﺍﺕ ﻧﻤﯿﺎﺩ !{-17-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 17:20
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به رفیقم اس دادم که :
سلام داش کنکور خوب بود چی کردی؟
جواب داده :
آره پسر عالی بود!!!
میگم:
چطور رو پزشکی حساب کنیم دیگه
میگه:
آهان...نه بابا...من فکر کردم کیک و ساندیس رو میگی ...
جامعه پزشکی: O0
جامعه ی کنکوری ها : ((((((((:
خیل کثیر کیک و ساندیس ها : $$$$

نه خدا وکیلی رفیق بی مغزه من دارم عایا؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 16:25
+6
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
تو چه میفهمے ..

حآل ُ روز ِ ڪسے رـآ که دیگـر هیچ نگآهے دلـش رـآ نمیلـرزـآند ..
11 دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 15:32
+8
saman
saman
یه دنیا بغض یه دنیا حرف و خواهش

یه تندیس غم و رنج یه نمایش

یه کودک خسته از کار فراوون

یه رویایی که گم شد تو خیابون

فشار زندگی دستای کوچیک

هجوم لحظه های گنگ و تاریک

بساط واکس و فرچه چرخ سیار

بساط التماس تکرار بسیار

سکوت و خستگی نگاه معصوم

از( اب بابا ) از این زندگی محروم

چقدر طعمش عجیبه این ترانه

دستای کوچیک و کار مردانه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 15:04
+2
roya
roya
در CARLO
تو صف نون بودم ديدم۲ تا پسر هفت هشت ساله سر نوبت با هم بحث ميکردن ..
اولى : برو بابا !
دومى : به من نگو بابا به من بگو عمو ، به من که ميگى بابا من نسبت به تو احساس مسئوليت پيدا ميکنم!!
اصن یـه وضیه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 13:23
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ