amir taha
در ...نمکدون...
دلنوشته دختران مجرد: از کلاس اول خواندیم آن مرد آمد.آن مرد با اسب آمد. ما که ترشیدیم مرتیکه با خر همنیامد و باز هم بابا نان داد !