سلام بچه ها

کمپوت باز کرديم بخوريم ، به مامانم ميگم : مامان فکرکنم مزش عوض شده ...ميگه : آره ميــــگم : بريزمش دور ؟ ميگه : پـَـــ نــه پـَـــ بزار تو يخچال بابات مياد ميخوره !!!

میگم این هفته پارتی خونه ما میگه مامان بابات و میپیچونی؟پــــ نــه پـــــ به عنوان حراست نگهشون میدارم

حمید استیلی بعد از خونه نشین شدن پسر حمید استیلی : بابا برام توپ میخری ؟ حمید استیلی : نه بچه برو اعصاب ندارم پسر : نمیخری ؟ حمید استیلی : نه نه نه پسر حمید استیلی : علیییییییه دایی علیییییییه دایی

به سلامتی‌ اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌... انگشت کوچیکهٔ عشقمم نیستی..

یک خاطره از دوران بچگیم براتون بگم.پدر من موقعه که من به دنیا آمدم توی کار صادرات و واردات بود.اون زمان یک دوست خارجی داشت که سکن سوئد بود بهش میگفتن اریک.این بنده خدا میدونست که من بچه هستم.برای من شکلات آورد.گفت این برای ساسان هست.من هم اون بسته گنده رو گرفتم رفتم برای خودم همشو خوردم .بعد از اینکه اریک رفت.بابام آمد گفت ساسان بیا ببینم شکلات چی کار کردی؟من هم کگفتم خوردمش.گفت اون همه رو تو خوردی.گفته آره برای من آورده بود من هم خوردمش.بیچاره خورد تو ذوقش.خدا رحمتش کنه.خیلی مرد زحمت کشی بود .هر روز صبح هم موقعه مدرسه رفتن در میرفتم می رفتم زیر میز ناهار خوردی بیچاره مامانم و بابام می افتادن زیر میز من و ببرن مدرسه.

به دوستم میگم:بیا با هم دیگه یه سفر خارج از کشور بریم بابا!میگه:بریم عشق و حال و ....اره اره دیگه!نه؟بهش میگم: پـَـــ نــه پـَـــ بریم امر به معروف و نهی از منکر دختر بسر خارجی ها!

راحت نوشتیم بابا نان داد... بی آنکه بدانیم بابا چه سخت برای نان ، همه جوانیش را داد..

خیلی اوضاع خوبه همچیز ردیف دیگه بن هیل هم پخش نمیشه تنها راه تحمل این زندگی بی خود همین بن هیل بود.دیگه اون هم پرید.شانس نداریم توی این زندگی ای بابا.

امروز من دعوام شده این دوست من رفته تو ماشین در قفل کرده میگم اگه طرف چاقو داشت تو چی کار می کردی؟میگه هیچی همین کار می کردم.مثلا دوست داریم.تو رو خدا اوضاع من و نگاه کن.عجب بابا.ولی عجب کتکی زدم طرف.حال کردم.بچه پرو سر جای پارک با من دعوا میکنه.فقط لباس نازنین مشکی من چند تا دکمه اش کنده شد.