یافتن پست: #بابا

محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
یه کشیشی داشته توی یه بیابون می رفته، میفته تو یه چاه. هی داد زد خدایا کمکم کن خدا کمکم کن. یه ماشین آتش نشانی اومد، یه طناب انداخت و گفت طنابو بگیر بیا بالا. کشیش گفت ولم کن فقط خدا باید کمکم کنه، خدا بهم کمک می کنه. گفت طنابو بگیر بابا همینجا میمیریا. گفت نه خدا به من کمک می کنه. کشیش میمیره میره اون دنیا به خدا میگه خدا من این همه به تو ایمان داشتم این همه عبادت کردم، چرا کمکم نکردی؟ خدا بهش گفت آخه بی پدر و مادر، تو نگفتی ماشین آتش نشانی وسط بیابون چیکار میکنه !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 22:11
+1
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
قبلنا باباها ٧ تا دختر شوهر می دادن همشون هم خوشبخت می شدند، الان: یه دختر را ٧ بار شوهر میدن آخرش برمی گرده خونه باباش
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 22:10
+1
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
( یه توپ دارم قلقلیه ) پَ نه پَ شش ضلعی نامنتظمه ( میزنم زمین هوا میره ) پَ نه پَ می خواستی زمین و حفر کنه برسه مرکز زمین ( نمی دونی تا کجا میره ) . . . پَ نه پَ می دونم نمیگم که ریا نشه ( من این توپو نداشتم ) پَ نه پَ داشتی ، رو نمی کردی ( مشقامو خوب نوشتم ) پَ نه پَ همش برو دنبال یللّی تللّی ( بابام بهم عیدی داد ) پَ نه پَ می خواستی روز مادر بهت کادو بده ( یه توپ قلقلی داد ) پَ نه پَ می خواستی یه دونه بی ام ۷۳۰ بهت بده !!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 21:28
+1
ebrahim
ebrahim
بابام میبینه که دارم فیسبوک چک میکنم میگه:همش توفیسبوکی!بادوستات می فیسبوکی؟؟! منم گفتم پـَـ نـَـ پـَـ من مارک زوکر برگم، اوضاع کاربران فیسبوک رو چک میکنم یه وقت کم و کسری نداشته باشن!!!! بابام گفت دِ نـَـ دِ تواگه مارک زوکر برگ بودی پول شارژ ADSL رو از من نمیگرفتی! گفتم:مگه شماهم دِ نـَـ دِ میدونی؟؟گفت: پـَـ نـَـ پـَـ فقط تو میدونی!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 20:54
+1
ebrahim
ebrahim
رفیقم اسم خانومم رو توی شناسنامه دیده. میگه: اِ زنته؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ دختر همسایس اسمش تو شناسنامه باباش جا نشده اینجا زدن گم نشه
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 15:57
+1
ebrahim
ebrahim
دیشب به خوهرم میگم برقو خاموش کن میگه میخوای بخوابی گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میترسم بابا برقی بیاد.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 15:56
+1
ebrahim
ebrahim
دیشب به خوهرم میگم برقو خاموش کن میگه میخوای بخوابی گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میترسم بابا برقی بیاد.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 15:55
+1
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
بابابزرگ خدابیامرزمو دیشب تو خواب دیدم، گفت تن لش به جای اینکه یکسره بری بنویسی پـَـــ نــه پـَـــ بشین 2تا فاتحه اخلاص برا من بخون .
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 15:54
+1
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
پلیس تو جاده ماشینمونو نگه داشته بعد از بابام می پرسه دارید میرید مسافرت اون میگه پـَـــ نــه پـَـــ اومدیم مردمو تو ترافیک نگاه کنیم بخندیم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 15:49
mina
mina
خونمون رو عوض کردیم به بابام میگم کی واسه خونه خط میگیری؟ میگه خط تلفن؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ خط نستعلیق روزی دوبار هم از روش بنویسیم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 15:44
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ