یافتن پست: #بابا

Hossein Behzadi
Hossein Behzadi
چرا هیچ کس جز "پــ نه پــ" چیزی نمی نویسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ {-9-}
11 دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 13:11
+3
ebrahim
ebrahim
رفتم داروخونه…میگم باند دارین؟میگه واسه زخم؟ پـَـَـ نــه پـَـَـ بانده فرودگاه حیاط خونمون خراب شده…بابام همینجور داره با هواپیماش دوره خونه میچرخه.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 10:40
+1
ebrahim
ebrahim
بابام با چکش به جای میخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پایین … تازه میپرسه خورد به دستت؟ پَـــ نَ پَـــ یاد گل خداداد عزیزی به استرالیا افتادم، دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم، عجب گلی بود پ
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 10:35
+1
mitra
mitra
آخرین کلمات یک الکتریسین : خوب حالا روشنش کن... آخرین کلمات یک انسان عصر حجر : فکر میکنی توی این غار چیه؟ آخرین کلمات یک بندباز : نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره... آخرین کلمات یک بیمار : مطمئنید که این آمپول بی خطره؟ آخرین کلمات یک پزشک : راستش تشخیص اولیه ام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه... آخرین کلمات یک پلیس : شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره... آخرین کلمات یک جلاد : ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد... آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون : این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست... آخرین کلمات یک چترباز : پس چترم کو؟
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 02:12
+2
ebrahim
ebrahim
خدا رو شکر زمان شاه اینترنت نبود ، وگرنه بابابزرگامون میگفتن یادش بخیر زمان شاه اینترنت با سرعت خداتا میدادن دوزار اونوختـــ باز دل مارو میسوزونــــد با این زمان شاه زمان شاه گفتناش
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 00:56
+1
ebrahim
ebrahim
پسره به مامانش میگه : نمیدونستم که بابا اینقدر ترسو هستش مامانش میگه : از کجا فهمیدی عزیزم ؟ پسره میگه : آخه شبهایی که تو نیستی ، بابا میره خونه همسایه میخوابه !!{-18-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/15 - 14:25
+1
mahdi
mahdi
لره می ره بخوابه پشه میاد نیشش می زنه می افته دنبالش گوشه اتاق گیرش میاره تا می خواد بزنه پشه تو چشاش نگاه می کنه می گه بابا آره اون واقعا پسرمه چون خون من تو رگاشه {-7-}{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/15 - 01:37
+2
hamid tsh
hamid tsh
شعرنو لری: توبيدى رفته بيدى پشت بيدى ريده بيدى گفته بيدى مونبيدم. ارنبیدی پس کی بیده ریده بیده پشت بیده موکه دیدم ریده بیدی .هاتوبيدى، هاتوبيدى{-7-}
4 دیدگاه  •   •   •  1390/10/15 - 01:13
+4
mohsen
mohsen
قلمراد می خواسته از همسایه شون نردبون قرض بگیره با خودش فکر می کنه ، میگه : الان اگه برم بگم نردبونتون رو بدین شاید همسایه بگه نردبون ما کوتاهه ، یا بگه نردبون ما شکسته ، یا بگه نردبون رو به یکی دیگه قرض دادیم. خلاصه می ره دم خونه همسایه در می زنه همسایه میاد دم در میگه : بله بفرمایید… قلمراد میگه : برو بابا شما هم با این نردبونتون !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/15 - 01:11
+1
ebrahim
ebrahim
مگسه بالا سر يارو میچرخیده ..
يارو میگه :
برو لاشـــی اَن باباتـه =))))) !!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/15 - 01:10
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ