یافتن پست: #باران

محمد
محمد
آخرین حرف باران این است :
زمین را شستم ، دوباره شروع کنید
دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 21:04
+7
ساناز
ساناز
نوشتم آرزوهایم در دل خاک....چه میدانستم؟؟باران آرزوهایم آنها را با خود میبرد!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 14:21
+11
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
40691598717357050052.jpg




چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..

یکی که بهش اعتماد داری ..

بهت اعتماد داره ..

از دلتنگی هاش برات میگه ..

از دلتنگی هات براش میگی ..

آروم میشه ..

آروم میشی ..

حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ..

این حس مثل قطره های باران پاکه ..!


دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 19:03
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


آن روزها که پنجره ام رو به صبح بود


می شد به سایه های نگاه تو دل سپرد



می شد محیط خاطره ها را حساب کرد


می شد خطوط چهره احساس را شمرد!


 



آن روزها که زیر نفسهای آفتاب


خواب از سر لبان شب آلود می پرید



وقتی عبور ثانیه ها سرد سرد بود


من در تو ضرب می شد و آتش می آفرید!


 


مجذور اشتیاق سلامی دوباره بود
جذر بهار و آئینه می شد بلوغ مرگ



می شد برای صورت گل مخرجی نوشت
کسر همیشه ساده نمی شد به دست مرگ!


 



در خشکسال دل به توان می رسید اشک
جمع شب و ستاره جوابش طلوع بود



راهی شدن به سمت صدای رسای عشق
منهای هر بهانه جوابش شروع بود!


 



آن روزهای خوب و شکوفائی و ظهور
آن روزهای رویش و تکثیر و انتشار



آن روزهای چشمه و خورشید و زندگی
آن روزهای آبی و باران و آبشار!


 


 


امشب به نام نامی آن روزهای پاک
ژرفای عشق را به تو تسلیم می کنم



دریای پر تلاطم فریاد خویش را
بر ساحل سکوت تو تقسیم می کنم!


 



در دفتر حساب خود امشب نوشته ام
ای لحظه های من به توان حضور تو



وقتی کتاب فاصله ها بسته می شود
زیباست جمع خواهش من با غرور تو!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:52
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

از ساعت متنفرم !
این اختراع غریب بشر که مدام ،
جای خالی حضورت را به رخ دلتنگی یادم می کشد!!



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دلتنگى"
حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره
تمنای بودنش رامیکند



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دلتنگی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش میزند . . . . .



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



منم دلتنگ رویت
دلم آید به سویت
چه کردی با دل من
که کرده آرزویت .



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


فـرهنـگ لـغـتهــا
نـیـاز بـه ویــرایــش دارند
بـرای مـعنی دلـتـنـگی
احتیـاج بــه ایــنهــمـه کـلمه نــیـســت,
دلتنـگی یــعنـــی
تـــو . . .



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن در جاده ای که در آن هیچ بادی نمی


وزد..



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



اشک من جاری شد...
جای تو خالی بود
جـــــــــای تـــــــــو ...
عکس تو درطاقچه ی کوچک قلبم خندید
شعر دلتنگی من سخت گریست


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



بیقرار تو ام و در دل تنگم گله هاست ،


آه ! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست


در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست


با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم


بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



تو که رفتی دلم برایت تنگ شد
حال که آمده ای در دلم جا نمیشوی



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دل است دیگر


یا شور می‌زند


یا تنگ می‌شود


یا می‌شکند


آخر هم مهر سنگ بودن


...می‌خورد روی پیشانی‌اش



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



واژه هایم رنگ باران دارد وقتی از تو مینوسم
قلبم خیس دلتنگی است وچشمانم طوفانی



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



اشکهایم که سرازیر میشوند......
دیری نمی پایدکه قندیل می بندد...
عجیب سرد است هوای نبودنت



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دیگـر فرصتی بـرای پیامک دادن نیست
دست واژه ها را می گیرم
و به دیدنت می آیـــم
دلتنگیت در هیچ پیامی نمیگنجد



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



امروز...
انگار کسی آمد...
و هوای دلتنگی ات را ...
هی در آسمان اتاقم پاشید ...
و تو نبودی......



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دقایقی در زندگی هستندکه دلت برای کسی
آنقدر تنگ میشود که میخواهی اورا از رؤیاهایت بیرون بکشی و در دنیای واقعی
بغلش کنی. «گابریل گارسیا»



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


به گمانم یادت پنجره ی احساسم را میکوبد ، چرا که در دلم هوای دلتنگی به پاست


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



کاش دهخدا می دانست
دلتنگی ...
اشک ....
فاصله ....
بی وفایی....
تعریفش فقط دو حرف است "تـــو"



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دلتنگم اما


تو را طلب نمیکنم...نه اینکه بی نیازم ... صبورم.. "



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دلتنگی ... دلتنگی ...
همانند سربازی که تازه از جنگ بازگشته
محتاج نوازش دست هایت هستم
باور کن که دلتنگی ... دلتنگی ...
دلتنگی مرگ تدریجی ست !!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 12:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

باران باشد











تو باشی











یک خیابان بی انتها











من میرم خونه چون مریض میشم …











اصن من از آمپول میترسم:D


دیدگاه  •   •   •  1392/09/19 - 18:18
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو امدی و مرا غرق عشق کردی

تو امدی و به من بودنم را

دوباره یاد اور شدی

تو که نبودی

بی تو بودن را

لحظه لحظه

با تمام سلولهایم

تجربه میکردم

وبا خود فکر میکردم

که دیگر مرا

کسی نخواهد خواست

احساس نخواسته شدن

برایم کشنده تر از سرما بود

ولی تو امدی

پس از ان همه نیامدنها

وچه لبخندی داشتی

وچه باران مهری از نگاهت

تمام وجودم را خیس کرد

پس بمان برای همیشه

که بی تو زندگی من

مرگی بدون تشییع است

A.S

1392/09/18
دیدگاه  •   •   •  1392/09/19 - 17:44
+2
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO

اَز این پَس تَنها اِدامِــ میدَهَم،


دَر زیر باران حَتّــے بـِــ دَرخواستِ چَتر هَم جَواب رَد میدَهَم...


میخواهَم تَنهاییم را بـِــ رُخِ این هَواےِ دو نَفَرِه بِکِشَم.....!


باران نَبار مَن نَـــ چَتر دارَم نَـــ يار...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/19 - 14:01
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

جای من خالیست

من کجا گم کرده ام آهنگ باران را؟...

من کجا از مهربانی چشم پوشیدم؟....

می شود برگشت...

می شود برگشت و د ر خود جست وجویی داشت

در کجای کودک ده ساله در دلواپسی گم شد

در کجا دست من و سیمان گره خورده اند

می شود برگشت...

تا دبستان راه کوتاهیست

می شود از رد باران رفت

می شود با سادگی آمیخت

می شود کوچکتر از اینجا و اکنون شد

می شود کیفی فراهم کرد

دفتری را می شود پر کرد از آئینه و خورشید

در کتابی می شود روئیدن را تماشا کرد

من بهار دیگری را دوست می دارم

جای من خالیست

جای من در میز سوم در کنار پنجره خالیست

جای من در درس نقاشی

جای من در جمع کوکب ها

جای من در چشم های دفتر خورشید

جای من در لحظه های ناب

جای من در نمره های بیست

جای من در زندگی خالیست

می شود برگشت...

اشتیاق چشم هایم را تماشا کن



می شود در سردی سر شاخه های باغ جشن رویش بیافروزیم

دوستی را می شود پرسید

چشم ها را می شود آموخت

مهربانی کودکی تنهاست

مهربانی را بیاموزیم...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 19:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



عاشق پائیزم !

تابستان که فصل قدم زدن نیست!

پائیز را با اینهمه تشریفات و رنگ و لعاب

برای شاعر جماعت طراحی کرده اند

که ساعتها در عوالم خودش پیاده روی کند

و از خیابان ،

کوچه ،

درخت،

کلاغ ،

نیمکت ،

شال گردن


و باد و باران شعر بردارد !


عاشــــــــــــــــــــــــــــق پاییــــــــــــــــــــــــزم


دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 19:18
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ