یافتن پست: #بخند

puya
puya
من......دیوونه....نیستم

دیوونگی زده به سر من که من شدم پس غم پدر من

یه کمِشم با من راه نیومد پسر اگه به من بگن بجنگ

واسه زندگی بیدرنگ میگم تو هم چشماتو ببندو به همه چی بخند

منم قید آدمنماهای این جنگل و زدم بودم یه سرباز خدا

ولی بی سنگر و هدف

میشکنم مهد زندگیمو بیشرفم من آره!

قلب من با یه سایه نشده پاره ناله کاره منه با سایه ها

با مانع ها نمیشه روبرو شد و حال من خرابه

چرا آخه بدن من داغه رد پای من نمیمونه رو زمین و

همین و نمیدونم و دلیل و میپرسم از خودم

رضا نگاه چرا دنیا ضد تو هه به ما بگو چته؟

ینفرم نمیپرسه این سوال و که مایله
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 17:42
+3
alireza
alireza
باتوام، باتو، خدا

یک کمی معجزه کن
چند تا دوست برایم بفرست
پاکتی از کلمه جعبه ای از لبخند نامه ای هم بفرست...
کوچه های دل من باز خلوت شده است
قبل از اینکه برسم دوستی را بردن یک نفر گفت به من:
باز دیر آمده ای دوست قسمت شده است.

باتوام، باتو، خدا
یک دل قلابی یک دل خیلی بد چقدر می ارزد؟
من که هرجارفتم جار زدم:
شده این دل حراج بدوید یک دل مجانی قیمتش یک لبخند
به همین ارزانی...
هیچ وقت اما هیچ کس قلب مرا قرض نکرد هیچ کس دل نخرید...

با توام، باتو، خدا

پس بیا،این دل من ،مال خودت
من که دیگر رفتم اما ببر این دل را
دنبال خودت..
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 17:20
+10
alireza
alireza
کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد.

زنی در حال عبور او را دید، او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید.

و گفت: مواظب خودت باش.

کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟


زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم.


کودک گفت: می دانستم با او نسبتی داری.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 14:21
+9
saman
saman
اي نفس هايت نسيم نيم خواب

شسته از من لرزه هاي اضطراب

خفته در لبخند فرداهاي من

رفته تا اعماق دنياهاي من
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 12:28
+8
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
در لحظه هایی که روزهایم از شب تاریکترند، خنده های تو خیال مرا روشن می کند چشمان تو بهانه ی لبخند من شده اند …
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 12:08
+6
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
همیشه ـهمـــ قافیه بوده اند

سـ ـ ـ ـیب و فـ ـ ـ ـریب

حتـے زمانـے کــ ِ ـهیچکس شعرے نگفته بود

و حالا کــ ِ ـهیچ کس شعر مـے گوید

ما ـهمــ ِ با ـهمــ

مـے گوییمــ: ( ســــــــــــــیب)

و دوربین ـهاے عکاسـے را فریب مـے دهیمــ

تا پنهان کنیمــ آن اندوه موروثـے را پشت این لبخند مصنوعـے
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 11:52
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سعادتمند کسی است که به مشکلات زندگی لبخند بزند : شکسپیر .{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 11:13
+5
sasan pool
sasan pool
طرح هزاران لبخند همراه اول
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 18:28
+4
saqar
saqar
گفت :قول بده
گفتم چه قولی؟
گفت :که هر وقت یاد من افتادی بخندی.
رفت....
همه فکر کردن انقدرا هم دوسش نداشتم...
که فقط خندیدم...
که همش خندیدم...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 17:31
+8
saman
saman
در CARLO
می خواهم در آسمان خدا پرواز کنم
برسم به مرز بودن

برسم به اوج زیستن

شاید پرنده ی آزادی را دیدم

و شاید بتوانم بر بام دلت بنشینم

می خواهم با خداوند راز و نیاز کنم

می خواهم مثل هر شب با خدا خلوت کنم

شاید آن روز ها دوباره تکرار شوند

شاید لبخند های خوشبختی دوباره پدیدار شوند

شاید آن باد بهاری بوزد بر صورتم

می خواهم دوباره نو شوم

می خواهم با صدای تو بیدار شوم

می خواهم طرحی از دوستی روی زندگی بزنم

می خواهم با تمام وجودم فریاد بزنم

افسوس که یادم رفته بود کسی صدایم را نمی شود!

افسوس که یادم رفته بود برای پرواز، بال هایم را می خواهم

مدت هاست که بال هایم شکسته

مدت هاست در قفسی حبس شده ام

مدت هاست که پرواز کردن از یادم رفته

مدت هاست که خلوتم را از من دزدیده اند
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 12:33
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ